سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روا ساختن حاجت‏ها جز با سه چیز راست نیاید ، خرد شمردن آن ، تا بزرگ نماید . پوشیدن آن ، تا آشکار گردد ، و شتاب کردن در آن ، تا گوارا شود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
اثبات وجود خداوند ، آیا جهان خالق دارد یا ازلی است ؟ ، دانشمندان و خدا ، فیزیک دانان و خداباوری ، فیزیکدانان غربی و اعتقاد به دین ، بشارت آمدن حضرت محمد و عیسی مسیح و مهدی ، قرآن از نگاه دانشمندان غربی ، اعجاز قران درباره مرکز دروغ گویی ! ، محاسبه سرعت نور در قرآن ، معاد از لحاظ علمی ، معجزه زمین شناسی قران ( پست ترین نقطه زمی ، معجزه قرآن - اتساع زمانی ، معجزه قرآن - پیدایش هستی ، معجزه قرآن - تجزیهء اتم ، معجزه قرآن جدایی قاره ها ، معجزه قرآن - ستونهای نامرئی آسمان ، معجزه قرآن گسترش کائنات ، معجزه قرآن - نطفه گذاری در درختان بواسطهء باد ، معجزه قرآن به وجود مدارهای خورشید و ماه ، معجزه قرآن تشکیل شدن جو زمین و زمین از هفت لا& ، معجزه قرآن در مورد تاریکی اعماق دریا ، معجزه قرآن در مورد مورچه ، معجزه قرآن درباره پرده های جنینی ، معجزه قرآن درباره وحدت هستی ، معجزه قرآن ربُّ المشارق والمغارب ، معجزه قرآن فروپاشی ستارگان ، معجزه قرآن وجود برزخ در میان دریاها ، معجزه قران - اسپرم های زنده در منی انسان ، معجزه قران - دوگانگی یا دو قطبی بودن همه چ ، معجزه قران در تحریم شرابخواری ، معجزه قران- کمبود اکسیژن در طبقات فوقانی جو ، نظم راز بزرگ هستی دکتر محسن فرشاد ، هاوکینگ و اعتراف به وجود خدا ، هر چیزى خداوند را تسبیح مى گوید ! ، اهرام مصر و معجزه قرآن ! ، با علم هم، میتوانیم به خدا ایمان بیاوریم! ، قرآن و کاهش اضطراب ، قران و نظریه تکامل ، قسم به آسمان دارای راهها ! ، آفرینش جهان ، اثبات وجود خدا نوشته جان کلوور ، آیا پروتئین بصورت تصادفی به وجود آمده است ؟ ، آیا جهان از عدم به وجود آمده است ؟ ، بهترین زمان برای شیردهی طبیعی و قرآن ! ، پاسخ به ادعاهای بی اساس استیون هاوکینگ ، پایه های شریعت اسلامی ، جنین انسان و قرآن ، جهان علم به سوى خدا باز می گردد ! ، چرا خداوند خالقی ندارد ؟ ، چهار دلیل عمده برای اثبات وجود خدا ، خدا کجاست ؟ ، اثبات وجود خداوند با برهان ، احتمال تصادفی به وجود آمدن حیات در دنیا ، ادعای هاوکینگ مبنی بر جامعیت فیز&# ، استیون هاپکینز ، اشاره قرآن به وجود کروموزوم XY ، اعجاز تشریعی در قرآن ، اعجاز قرآن به تشکیل کائنات از یک توده گازی شکل ، اعجاز قرآن در مورد زنبور عسل ، اعجاز قران در مورد حرکت خورشید ، قرآن از دیدگاه دانشمندان ایتالیائى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان اسکاتلندى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان انگلیسى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان روسى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان آمریکایی ، قرآن از دیدگاه دانشمندان فرانسوى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان هلندی ، رفع یک شبهه - فرو رفتن خورشید در چشمه ! ، زمین سیاره ای ویژه ! ، ستاره های سیاه ، شب و قرآن ! ، طراحی بی نهایت هوشمند ، طرح عظیم استیون هاوکینگ ، عاقبت خورشید و قرآن ! ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :18
کل بازدید :115194
تعداد کل یاداشته ها : 93
103/2/18
12:33 ص

طرح عظیم استیون هاوکینگ

  

طرح بزرگ (بهانگلیسی: The Grand Design  ) نام کتابی از فیزیکدان انگلیسی استیون هاوکینگاست. هاوکینگ این کتاب جنجال برانگیز را با همکاری لئونارد ملودینوف نوشته‌است.  

واکنش‌ها

این روزها بحث درباره اعتقادات استفِن هاوکینگ و هم‌فکرانش و منتقدان آنها حول موضوع آفرینش و سرشت جهان بالا گرفته و به یکی از موضوعات داغ در رسانه‌های علمی جهان تبدیل شده‌است. راجر پنروز، دکتر لی ریفیلد، دکتر فریزر واتس، دوایت گارنر، کریگ چلندر و استاد و ریاضیدان مشهور دانشگاه کمبریج، اریک پریست، و بسیاری دیگر، از منتقدان بزرگ استفن هاوکینگ هستند و کسانی مانند پروفسور ریچارد داوکینز، زیست‌شناس مشهور بریتانیایی، از موافقان او به شمار می‌روند.

واکنش منفی

راجر پنروزاستاد کرسی ریاضیات دانشگاه آکسفورد و همکار قدیمی هاوکینگ با انتقاد از روحیات هاوکینگ معتقد است «ام تئوری» هنوز از پایه شکل نگرفته‌است. به علاوه او معتقد است «ام تئوری» حتی بر خلاف کوانتوم از مشاهدات موافق هم سود نمی‌برد.

دکتر لی ریفیلد، اسقف سوئیندن، گفت «علم هرگز نمی‌تواند عدم وجود خدا را اثبات کند، همان طور که هرگز نمی‌تواند وجود خدا را ثابت کند». دکتر فریزر واتس، کشیش انجیلی، استاد الهیات کمبریج و روانشناس، گفت «یک خدای خالق توضیحی منطقی و باورکردنی در پاسخ به این که چرا جهانی هست فراهم می‌آورد، و... این قدری محتملتر است که خدایی باشد تا این که نباشد. این نگاه با آن چه هاوکینگ گفته‌است تضعیف نمی‌شود».

دوایت گارنر در نیویورک تایمز منتقد کتاب بوده و اظهار داشت: «خبرهای واقعی درباره طرح عظیم این است که این کتاب به طرز ناامید کننده‌ای چقدر سست و ناهنجار است. زبان موجز و جدی که آقای هاوکینگ در کتاب تاریخچه مختصر زمان استفاده کرده بود؛ در طرح عظیم با زبانی جایگزین شده که متناوباً خود را پست می‌کند، گویی او آقای راجرز است که دارد به کودکان نوپا ابرهای باران‌زا را توضیح می‌دهد، و رسوخ نکردنی است.کریگ چلندر، در نیوساینتیست، از تئوری مطرح شده در کتاب قانع نشده‌است: «تئوری ام.. با کامل شدن فاصله بسیار دارد. ولی این مؤلفین را از اظهار این مسئله که [این نظر] رازهای وجود را توضیح می‌دهد، باز نمی‌دارد... در غیاب تئوری، گرچه، این چیزی بیش از یک شهود محکوم به آزمایش نشده ماندن نیست - تا زمانی که ما شروع به تماشای جهانهای ایجادشونده کنیم.»

واکنش مثبت

ریچارد داوکینز زیست‌شناس بریتانیایی در واکنش گفت:«داروین خدا را از زیست‌شناسی بیرون انداخت (!) اما فیزیک مردّدتر باقی ماند. اکنون هاوکینگ زدن تیر خلاص به این بیمار در حال احتضار را عهده‌دار شده‌است.»

 

استیفن هاوکینگ فیزیکدان برجسته بریتانیایی در کتاب تازه خود مدعی می شود که خدا عالم و کهکشان را نیافریده و «انفجار بزرگ کهکشانی » که بسیاری از سیاره و ستارگان بر اثر آن بوجود آمده اند، نتیجه و پیامد قوانین فیزیک است.نام این کتاب « طرح عظیم   » است و استیفن هاوکینگ آنرا همراه فیزیکدان آمریکایی لئونارد میلودینو نوشته است  . در این کتاب استدلال می شود که وجود فرضیه های گوناگون و اکتشافات جدید ثابت می کند که جهان هستی یک خالق ندارد  .

لحظه ای بیاندیشیم چگونه بدون دخالت هیچ نیروی خارجی همه چیز می تواند از هیچ چیز بوجود بیایید؟

هیچ فرمول فیزیکی نمی تواند بوجود آمدن عدد 1 را از عدد 0 اثبات کند چه برسد به ده به توان 22 سیاره !!

ممکن است عده ای برای پاسخ به این سوال به فرمول   e=mc2 مراجعه کنند اما وقتی هیچ چیز وجود ندارد جرم مساوی صفر است و هر چقدر آن را به هر عددی ضرب کنیم صفر می شود یعنی باز هیچ چیز، که مساله ی گسترش کائنات که توسط ادوین هابل کشف شده و امروزه مورد قبول دنیای علم است را نقض می کند  .

مساله ی بعدی حذف نیروی جاذبه و وزن از فرمول ها است که کلا این نظریه را نقض می کند سیاره ی زمین جاذبه دارد سیاهچاله ها و سیاراتی در کشهکشان و جود دارند که نیروی جاذبه ی آنها حتی ممکن است به ملیون ها برابر زمین برسد !!!

 

همچنین هاوکینز در جایی می نویسد وجود خورشید های دیگر در سایر کهکشان ها نشان می دهد که زمین اختصاصی برای حیات آفریده نشده است  .

این نظریه قبلا به نظریه ی  Copernican prancleمعروف بود.که کره ی زمین چیز بخصوصی نیست شاید میلیاردها از اینها در کائنات وجود داشته باشه  .

در قرن بیستم کارل سگن اعلام کرد که زمین کره ای است بین میلیاردها کره و انسان در بین ملیاردها انسان ها هستیم  .

ما وجود داریم چون نور خورشید به ما می خورد

کره ی زمین نقطه ی کوچکی در تاریکی های کائنات است  .

متاسفانه آقای هاوکینز به این مساله فکر نکرده اند که علاوه بر خورشید هزاران عامل دیگر باید دست به دست هم بدهند تا زندگی بروی یک کره تشکیل شوند  .

  1  -وجود سیانو باکتری ها که لایه ی ازون را برای زمین تشکیل دادند تا حیات در آن تشکیل شود  .

یک سوال سیانو باکتری های اولیه ی زمین که کم کم زیاد شدند و لایه ی ازون را تشکیل دادند خود چگونه از معرض امواج فرابنفش به دور بوده اند؟آیا امواج فرابنفش که هزاران سال نوری را از خورشید به طرف ما می پیمایند نمی توانند از آب گذشته و به سطح اقیانوس برسند؟؟

  2- دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که کره زمین در منظومه ی شمسی مداری حرکت می کند که فقط در آن مدار در منظومه شمسی می تواند حیات وجود داشته باشد  .

در صورت نزدیکی اشعه ی خورشید موجدات زنده را از بین می برد  .

در صورت دور بودن سرما امکان تشکیل حیات را نمی داد  .

3-الکترو مغناطیس کره ی زمین اختصاصی است  :

نقش میدان مغناطیسى در حفاظت از کره زمین

نگین کروئى

میدان مغناطیسى زمین همانند پوست پیاز کره خاکى ما را در برگرفته است. توفان هاى خورشیدى آن را مورد حمله قرار داده و موجب بروز توفان هاى الکتریکى در آن مى گردند. این توفان ها نیز متعاقباً بر روى سیستم هاى الکتریکى زمین اثر مى گذارد. اگر چه میدان مغناطیسى زمین کره خاکى ما را از توفان هاى خورشیدى و تشعشعات فضایى حفظ مى کند اما متاسفانه این میدان مغناطیسى به تدریج در حال ضعیف ترشدن بوده و عواقب حاصل از آن مایه نگرانى کارشناسان امر است.

کارشناسان به این نتیجه رسیدند که میدان مغناطیسى زمین، سپر دفاعى نامریى ما در برابر توفان هاى خورشیدى و تشعشعات فضایى بوده است. با این وجود نقش پروتون ها و ذرات آلفا در این تشعشعات و همچنین نقش میدان مغناطیسى زمین هنوز هم معماهاى بسیارى را در خود نهفته دارند.

4- مقدار آبی که در کره ی زمین است اگر نبود دمای کره ی زمین به حدی بود که نمی شد در آن زندگی کرد.

5- اگر وزن کره ی زمین 2 در صد کمتر بود در کار میدان الکترو مغناطیسی که کره زمین را از تشعشعات  خورشد حفظ می کرد به هم می خورد!

6- داشتن ماه بزرگ به اندازه یک چهارم کره زمین باعث می شود که درجه چرخش زمین 5/23درجه باشد.

وجود 5/23 درجه باعث می شود که تغیرات دما در شب و روز فصول به قدری زیاد نباشد که باعث مرگ موجودات زنده شود.

یک سوال اگر خدایی وجود ندارد چگونه کره زمین در طی چند میلیارد سال گذشته به یکی از اجرام آسمانی برخورد نکرد و حیات در آن نابود نشد؟

اگر همه ی این فاکتور ها را کنار هم قرار دهیم که کره ای بطور شانسی مثل کره زمین وجود نداشته باشد با احتساب یک دهم(عدد واقعی در هر فاکتور یک در یک بلیون است) می شود یک در 36 صفر-1 این عدد توسط دانشمندان محاسبه شده است.جهت تحقیق بیشتر به فایل صوتی دکتر فریدون صحافی در این مورد 

تعداد کرات کل کائنات از این عدد کمتر است!

همچنین در کتاب طرح عظیم وی به خوبی اشاره می شود که حیات در کره زمین نادر است !

همچنین پروفسور هاوکینز در جایی اشاره کرده اند که چند خدا درساخت کائنات دست دارند!!!

جواب : اگر چند خدا وجود داشت خدایی که قدرتمند بود خدایان ضعیف را از بین می برد و خود بر کل کائنات غالب می شد.

لحظه ای بی اندیشیم چگونه ممکن است این همه عامل شانسی در کنار هم قرار بگیرند و خدایی وجود نداشته باشد؟

چه کسی به جز یک قدرت ما فوق بشر همه چیز را از هیچ بیآفریند؟؟

 

 


91/8/16::: 9:42 ع
نظر()
  

ادعای هاوکینگ مبنی بر جامعیت فیزیک بی‌اساس است

استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا معتقد است ادعای هاوکینگ مبنی بر اینکه علم به طور عام و فیزیک به طور خاص می‌توانند جای فلسفه را بگیرند پوچ و بی اساس است  .

دکتر مارتین جی شارح مکتب فرانکفورت و استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا در مورد اظهارات اخیر استفن هاوکینگ فیزیکدان معاصر مبنی بر مرگ فلسفه و عدم پاسخ این حوزه به سؤالات جدید بشر و توان علم در پاسخ به چرایی هستی به خبرنگار مهر گفت: استفن هاوکینگ یکی از فیزیکدانان معاصر است که در زمینه‌های گوناگون مطالعات جامعی دارد  .

وی افزود: به رغم این موضوع، این ادعا که علم به طور عام و فیزیک به طور خاص می‌توانند جای فلسفه را بگیرند پوچ و بی اساس است  .

مارتین جی تصریح کرد: این موضوع قابل قبول است که فلسفه و فیلسوفان از دستاوردهای جدید در علوم با خبر باشند و میزانی از علم فیزیک را نیز بدانند  .

مؤلف “فضیلت دروغگویی: درغگویی در سیاست” تأکید کرد: هاوکینگ درک عمیقی از فلسفه ندارد. او تصور می‌کند که فلسفه تلاش و جستجو برای دانش است و این دانش سخت افزاری است که فلسفه به دنبال آن است  .

وی تصریح کرد: اما در حقیقت فلسفه به پرسشهای گوناگون و مختلفی اشاره دارد و آنها را مورد بررسی قرار می‌دهد. برای مثال فلسفه به پرسشهای مربوط به اخلاق، زیبایی شناسی، سیاست، زبان شناسی و پدیدارشناسی پاسخ می‌دهد و آنها را مورد بررسی قرار می‌دهد  .

این مورخ معاصر یادآور شد: همانگونه که فیلسوفان پس از کانت به ما آموختند، شناخت تنها به عنوان یکی از تحلیلها و زمینه‌های تحقیق فلسفی مورد توجه است. راهها و شیوه‌های دیگری از جمله تفکر، قضاوت کردن، اراده کردن و ارتباط نیز وجود دارند که قابل فروکاست به یکدیگر نیستند .

وی تأکید کرد: تمام این شیوه‌ها ممکن است دربردارنده قانون طبیعی باشند ولی قابل تحویل و تقلیل به یکدیگر نیستند. موضوعی جالب توجه این است که علوم طبیعی می‌تواند بعنوان راهنما و الگویی برای فرهنگهای مختلف درآید.

جی افزود: این ایده به آن معنا است که همه علوم را یکپارچه کنیم و همه آنها تحت لوای یک معرفت درآیند. این ایده توسط زیست شناس برجسته ادوارد ویلسون مورد دفاع قرار گرفته بود. باید توجه داشت که هیچ دلیل و منطقی وجود ندارد که فیزیک بتواند این ایده را محقق سازد و تمام معارف تحت لوای آن درآیند.

مؤلف “مارکسیسم و تمامیت: سرگذشت یک مفهوم از لوکاچ تا هابرماس” در پایان یادآور شد: فیزیک شاید بتواند ساختن بمب اتم را یاد دهد اما آن خرد و عقلانیتی که بر اساس آن نباید از این بمب استفاده کرد را نمی‌تواند به انسان آموزش دهد و این فلسفه است که این عقلانیت و خرد را به ما یاد می‌دهد.

هاوکینگ در همایش زمان گوگل مدعی شد پرسشهای بنیادین درباره ماهیت و سرشت جهان بدون در نظر گرفتن داده‌های سخت افزاری قابل حل نبوده است. این داده‌ها از شتاب دهنده بزرگ ذرات و تحقیقات علوم فضایی به دست می‌آیند. وی اظهار داشته که فلسفه مرده است و نتوانسته مانند علوم مدرن و به ویژه فیزیک پیشرفت کند!

 


  

معجزه قرآن وجود برزخ در میان دریاها:

قرآن کریم در سوره‌های فرقان و رحمان قانونی را که مخصوص آب است، ذکر می‌کند. در آیهء 53 سورهء فرقان می‌گوید:

وَهُوَ الَّذِی مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَحْجُورًا : و اوست ذاتی که دو دریا را به هم درآمیخت که این یکی دارای آب گوارا و شیرین و آن دیگر، شور و تلخ است و بین این دو آب در حین به هم آمیختن آنها واسطه و حایلی قرار دارد تا همیشه از هم جدا باشند.

و در آیات 19 و 20 سورهء رحمان می‌گوید:

مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لا یَبْغِیَانِ : اوست ذاتی که دو دریای شور و شیرین را به هم در آمیخت، به نحوی که در میان آنها پردهء حایلی قرار داد که به هم در نمی­آمیزند .               

بیگمان پدیدهء طبیعی‌ که قرآن در این آیات از آن یاد می‌کند، از قدیم‌ترین عصرها تا کنون نزد انسان شناخته شده بوده است؛ این پدیدهء طبیعی می‌گوید: هر گاه دو رودخانه در یک گذرگاه آبی با همدیگر یک جا شوند، آب یک رودخانه با آب دیگری در هم نمی‌آمیزد.

به طور مثال در شهر چانگام واقع در پاکستان شرقی، دو رودخانه با هم یکجا شده و سپس مسیر خود را به سوی شهر اراکان در کشور برمه طی می‌کنند، وقتی هر بیننده‌یی به سوی این رودخانه بنگرد، خط فاصلی را به عنوان مرز میان دو رودخانه در میان آنها مشاهده می‌کند و بدین گونه ملاظه می­نماید که هر یک از این رودخانه‌ها، استقلال خویش را به گونه­یی محسوس حفظ کرده اند. جالب توجّه است که در یک پهلوی این رودخانه آب شیرین و در پهلوی دیگر آن آب، شور می‌باشد.

آنسان که گفتیم، این پدیده در نزد انسانهای قدیم نیز شناخته شده بود، اما بشر قانون مربوط به آن را فقط از چند دهه به این سو کشف کرد؛ زیرا مشاهدات و تجارب علمی نشان دادند که در اینجا قانونی هست که اشیاء سیال را در تحت ضابطهء خاصی نگه می‌دارد که آن را به نام کشش سطحی می‌نامند؛ این قانون حکم می‌کند که دو مایع سیال به دلیل اختلاف و تفاوتی که در کیفیت جذب و ذوبان آنها وجود دارد، در همدیگر آمیخته و یا به تعبیر دقیق‌تر ذوب نشوند. علم جدید از این قانون که قرآن از آن به عنوان برزخ تعبیر نموده، فراوان بهره برده است. هرچند ما با همهء اطمینان نمی‌توانیم بگوییم که مراد از برزخ در قرآن کریم، همان قانون کشش سطحی ‌ است که در میان دو آب وجود داشته و مانع در هم آمیختن یک آب با آب دیگر می‌شود، اما کشف این قانون مسلماً در راستای تفسیر آیات قرآنی فوق الذکر قرار دارد.


  

معجزه قرآن  ربُّ المشارق والمغارب:

خدای سبحان در کتاب بزرگ خود می‌فرماید:

رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ : پروردگار مشرق و مغرب. [شعرا/28]

رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ :پرودرگار مشرقین و مغربین. [الرحمن/17]

رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ : پروردگار مشرق‌ها و مغرب‌ها [معارج/40]

ملاحظه می‌کنیم که در آیهء اول، مشرق و مغرب به لفظ مفرد، در آیهء دوم به صیغهء تثنیه و در آیهء سوم به صیغهء جمع ذکر شده‌اند.

اکنون اگر ما هر یک از این آیات را فراخور حجم تفکّر عقلی بشر در هنگام نزول آن تفسیر کنیم، می‌بینیم که:

1.    در آیهء اول: مفهوم مشرق عبارت از جهت طلوع خورشید، و مفهوم مغرب جهت غروب آن است. پس هنگامی که خدای سبحان می‌گوید: «پروردگار مشرق و مغرب»؛ دیگر در اینجا میان عقل بشر زمان بعثت و آیهء مبارکه تعارضی پدیدار نمی‌شود.

بعد از آن، اگر از دید معاصران نزول قرآن به آیهء دوم یعنی: رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ  نگاه کنیم، ملاحظه می‌کنیم که تفسیر آن در عصر نزول قرآن به دو معنی کاربرد دارد یکی جهت شرق، و دیگری مکان معین طلوع‌گاه خورشید. به همین گونه مغرب نیز دارای دو معنی است: یکی جهت مغرب و دیگری مکان معین غروب گاه خورشید. یعنی اینکه از دیدگاه عقل بشر در عصر نزول قرآن، آیهء مبارکه­یی که (مشرقین و مغربین) را به لفظ تثنیه ذکر نموده، دو معنای جهات مشرق و مغرب و دو مکان معین طلوع و غروب خورشید را ـ هر دو ـ در خود جمع نموده است که این تفسیر، همان برداشت متعارف از آیهء فوق در زمان نزول قرآن کریم می­باشد.

2.    اما چون به رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ می‌رسیم، می‌بینیم که تفسیر آن در وقت نزول آیهء مبارکه این است که: هر سرزمینی از خود طلوعگاه و غروبگاه مخصوصی دارد و خداوند ذوالجلال است که فرمانفرمای همه این طلوعگاه‌ها و غروبگاه‌هاست.

ولی اگر از عصر نزول قرآن کریم گذر کرده و به این آیات از دیدگاه مفاهیم علمی معاصر نظر اندازیم، ملاحظه می­کنیم که تفسیر معاصر این آیات، با تفسیر زمان نزول آنها اختلاف مفهومی پیدا می‌کند.

ابتدا از رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ آغاز می‌کنیم؛ آیهء کریمه در اینجا به معنی عام خود تفسیر می‌شود لیکن از این عمومیت که بگذریم، می‌بینیم که خدای متعال در این آیه، کلمهء مشرق را به کلمهء مغرب پیوسته گردانیده است. البته تفسیر دقیق علمی این تقارن این است که در واقع امر، بدون مغرب، مشرقی وجود ندارد که کرویت زمین این امر را حتمی می‌گرداند. یعنی در عین وقتی که خورشید از یک جهت غروب می‌کند، در عین همان لحظه از جهت دیگر آن طلوع می‌نماید. بنا براین، وقتی خدای عزّوجلّ می‌گوید: پروردگار مشرق و مغرب و نمی‌گوید: پروردگار مشرق و پروردگار مغرب این دقیقاً بدان معنی است که برای مغرب مفهوم جداگانه­یی از مشرق قائل نمی‌شود بلکه این دو را کاملاً با همدیگر پیوند می‌زند. پس معنی این تقارن دقیقاً این است که طلوع و غروب هر دو در یک زمان انجام می‌گیرند. یعنی در عین زمان که خورشید در یک سرزمین غروب می‌کند، در قلمرو دیگری طلوع نموده است؛ تفسیر و دیدگاهی که با برداشتهای عقلی بشر در هنگام نزول قرآن بیگانه است، چر ا که عقیدهء حاکم در عصر نزول قرآن این بود که مشرق و مغرب، دو جهت کاملاً جداگانه­یی بوده و تماماً در مقابل همدیگر قرار دارند. پس ملاحظه می‌کنیم که قرآن کریم در این آیه، معنایی را به اذهان بشر معاصر نزول خویش القا می‌کند که تماماً با دیدگاه آنان همخوانی دارد در عین حالی که با جدیدترین دستاوردهای دانش زمان ما نیز تفسیر می‌شود.

بعد از این، به آیهء کریمهء: رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ می‌رسیم و از زاویهء علم جدید با این سؤال رو به رو می‌شویم که چرا قرآن کریم در این آیه هر کدام از مشرقین و مغربین را بالاستقلال به صیغهء تثنیه ذکر کرده است و باز به علاوهء اینکه مشرقین و مغربین را به صیغهء تثنیه آورده، کلمهء ربّ را نیز در آغاز هر صیغه به طور جداگانه ذکر نموده است که این امر، مفید استقلال و تباین آنهاست؟

در پاسخ باید گفت: اگر ما به کرهء زمین بنگریم می‌بینیم که این کره در واقع به دو بخش تقسیم شده است، که نیم آن روشن و نیمهء دیگر آن در عین زمان تاریک است. نیمهء روشن آن از خود طلوعگاه و غروبگاهی دارد، در حالی که نیمهء تاریک آن در تاریکی دیجوری خود شناور است. و چون کره تماماً دور زند، باز نیمهء تاریک آن با خورشید رو به رو می‌شود در حالی­که  نیمهء روشن آن در تاریکی مطلق فرو رفته است. بنابراین نیم کره‌یی که تاریک بوده است، از خود مشرقی دارد. و نیم‌کره‌یی که در روشنی به سر می‌برده است، در تاریکی شناور می‌گردد. بنابراین، زمین در عمومیت خود، دارای دو مشرق است؛ مشرقی که خورشید از آن نیم کره را روشن می‌کند و مغربی در عین حال. و وقتی کره تماماً دور می‌خورد و نیم کرهء دیگر آن می‌آید، باز این نیمه از خود مشرق و مغرب جداگانه­یی دارد. به این ترتیب، آیهء: رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ به ما می‌گوید که نیم کره‌یی که در تاریکی شناور است، دارای مشرق و مغربی نیست در عین حالی که نیمهء روشن آن را مشرق و مغربی است. و چون و ضع منعکس شود، این نیمهء دیگر صاحب مشرق و مغرب می‌شود در حالی که نیمهء اول، باز مشرق و مغرب خود را از دست می‌دهد. پس با این حساب است که کرهء زمین، در عمومیت خود، دارای دو مشرق و دو مغرب جداگانه می‌باشد.

وچون به : رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ می‌رسیم، می‌بینیم که با تقدم حاصله در علم نجوم، این حقیقت دیگر روشن می‌باشد که ما در هیچ کشوری از کشورهای جهان، مشرق و مغرب واحدی نداریم بلکه این مشارق و مغارب متعدد و بی شمار اند که در هر جایی از زمین وجود دارند؛ زیرا در واقع امر، زاویهء طلوع در مکانهای مختلف تغییر می‌کند. و به همین ترتیب زاویهء غروب نیز؛ اما حسّ انسان ظاهراً این امر را درک نمی‌کند. در حالی که اگر ما به کرهء زمین بنگریم، در می‌یابیم که در هر جزئی از یک ثانیه، مشرقی است که خورشید در آن بر شهری طلوع می‌کند در عین حال که از شهری دیگر غروب نموده است. یعنی در واقع ما برای هر منطقه از جهان، میلیونها مشرق و مغرب داشته و به طور قطع می‌دانیم که مشرق و مغرب حتی در یک کشور واحد هم، در ایام یک سال دو بار تکرار نمی‌شود  و خورشید هرگز بر یک شهر از عین مکانی که دیروز از آن طلوع نموده، طلوع نمی‌کند. هرچند جهت طلوع نیز یکی است اما مسلماً زاویهء آن در هر روز فرق می‌کند؛ و همچنین است غروب. همین اختلاف البته، در فصول مختلفهء سال نیز حاکم می باشد. یعنی طلوع خورشید در زمستان، با طلوع آن در بهار و خزان متفاوت است. و چنین چیزی ممکن نیست مگر اینکه زمین در هر سال یک بار بر محور خورشید حرکت دورانی داشته باشد. در واقع همین حرکت است که برای هر روز، مشرق و مغرب جداگانه، یا زاویه‌های طلوع و غروب جداگانه، بلکه حتی وقت‌های جداگانه و مختلف ایجاد می‌کند؛ به طوری که وقت هر روز با وقت روز دیگر تفاوت دارد.

 به جای اینکه برای اثبات این حقیقت به پیچید‌گی های علم نجوم وارد شویم، بهترین مثال برای ما همین روزهء ماه رمضان است. ملاحظه می‌کنیم که ما در ماه مبارک رمضان، در افطار هر روز، مغرب جداگانه‌یی از روز دیگر داریم. و همچنین در خودداری از اکل و شرب، طلوع دیگری غیر از طلوع روز قبل. اوقات نماز نیز در هر روز نسبت به روز دیگر فرق می‌کند که اینها همه تابع حرکت زمین بر محور خورشید است.

دقیقاً در اینجاست که ما به عمق مفهوم علمی آیهء کریمهء رَبُّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ آشنا می‌شویم و در برابر اعجاز علمی این سه آیهء مبارکه که با سه گونه تعبیر از یک حقیقت که همانا طلوع و غروب خورشید است، نازل گردیده اند و هر یک از نظر علمی در نهایت دقّت قرار دارند، خیره می‌مانیم.

شیخ محمد متولی الشعراوی که مبحث فوق را در کتاب خود: معجزة القرآن الکریم بازنموده است، بعد از تبیین این حقیقت می‌گوید:

من می‌خواهم در اینجا روی این نکته تأکید نمایم که داده‌های قرآن در آیهء اوّل، یعنی: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ داده‌های آن در آیهء دوم یعنی: رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ را ملغی و بی اعتبار قرار نداده است. و باز داده‌های این هر دو آیه، عطا و بخشش آن در آیهء سوم، یعنی: رَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغَارِبِ را مخدوش نگردانیده است بلکه هر آیه در جای خود، عطا و دهشی مستفیض و عظیم را برای بشریت ارمغان می‌کند.

حتی تقدم علمیی‌ که بسیاری از مفاهیم متعارف و دیگاه‌های سنتی در عرصهء علوم هستی شناسی را تغییر داده است، هر گز نتوانسته معنی این آیات را تغییر دهد بلکه تماماً با آنها همآهنگ گردیده است. او می افزاید: در اینجا سخنی را به خاطر می‌آورم که در یکی از نسخ خطی قدیمی خوانده بودم. نویسندهء این مخطوطه می‌گوید: ای زمان! که در تو هست همهء زمانها! معنای این سخن این است که زمان در کائنات یک امر نسبی است. مثلاً وقتی من در اینجا در محلهء الحسین قاهره نماز ظهر را ادا می‌کنم، مردمی دیگر در بعضی از جاهای دیگر دنیا در عین زمان نماز عصر را برگزار می‌نمایند، جمعی دیگر در یک جای سوم نماز مغرب را. جمعی چهارم در جای دیگری نماز عشا را و جمعی پنجم در جایی دیگر، نماز صبح را. یعنی اینکه در روی زمین در یک وقت واحد، جهت ادای نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا و بامداد، برای خدای عزّوجلّ اذان و اقامه خوانده می‌شود و از این روی، در تمام اوقات و لحظات زمان، ذکر و نیایش حق­تعالی جاری است.

  بر گرفته از تحقیقات محقق هراتی جناب اقای :دکتر عبد الرؤوف مخلص

 

 

 


  

معجزه قرآن - ستونهای نامرئی آسمان:

خدای بزرگ در آیهء دوم سورهء مبارکهء رعد می‌فرماید: اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا

خداوند ذاتی است که آسمانها را بدون ستونهایی که شما آنهاراببینید، برافراشت.    

این آیهء کریمه با نحوهء نگرش قدما به آسمانها مطابقت دارد؛ زیرا مردم قدیم بالای سر خود دنیای بزرگی را مشاهده می‌کردند که به خودی خود بر پاست و هیچگونه پایه و ستونی هم ندارد. امروز در عصر جدید نیز ملاحظه می‌کنیم که مردم زمان ما تفسیر مشاهدات خود را در این آیهء مبارکه می‌توانند یافت؛ مشاهداتی که از یکسو نشان‌دهندهء این امر است که اجرام آسمانی ظاهراً بدون هیچ ستونی در فضای بی‌نهایت بر پا می‌باشند، اما از سوی دیگر برای آنها ستونهای غیر مرئی وجود دارد که این ستونها در قانون جاذبه تمثیل و تعریف می‌شوند.

آری! در واقع این نیروی عظیم جاذبه است که به اجرام آسمانی کمک می‌کند تا در جغرافیای معین خود باقی مانده و در مدارهایی منظم سیر نمایند.

اگر دقّت کنیم، تعبیر قرآن از قانون جاذبه به ستونهای غیرمرئی تعبیر معجزانه‌ای است؛ چه اگر قرآن کریم کتاب پروردگار بزرگ نمی‌بود، در آن صورت هزار و چهارصد سال قبل که هیچ انسانی در روی زمین به وجود ستونی برای اجرام آسمانی معتقد نبود و حتی هیچ نظریّه‌یی هم در این رابطه وجود نداشت، دیگر به ذکر جملهء بِغَیرِ عَمَداٍ تَرَونَهَا که برای مخاطبان قرآن در عصر بعثت، معنی و مفهوم خاصی را به همراه نداشت، هیچ لزومی احساس نمی‌شد. اما از آنجا که قرآن کریم تنها کتاب عصر بعثت نیست، بلکه کتاب معجز پروردگار تا یوم القیامه است بنابراین، تعابیر علمی به کار گرفته شده در آن نیز تا روز قیامت کارآیی خود را محفوظ نگه می‌دارند.

 


91/8/13::: 3:3 ع
نظر()
  

معجزه قران - وحدت هستی

الشیخ محمد علی صابونی


جدیدترین نظریهء علمی ثابت کرده است که زمین جزئی از منظومهء شمسی بوده و به مرور زمان از آن جدا شده، به سردی گراییده و قابلیت زندگی را پیدا کرده است. برای صحت این نظریه به وجود آتش فشان ها در بطن زمین و زمین لرزه ها در اثر این

 آتش فشان ها اشاره میکنند.
این نظریهء علمی جدید آنچه را که در قرآن بدان اشاره شده است تأیید میکند:

أولم یرالّذین کفروا أنّ السّموات ولأرض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حی، أفلا تؤمنون.( آیا ندیدند کسانیکه کافر شدند، هر آیینه بود آسمانها و زمین خشک و بهم چسپیده، ما گشادیم آنرا و زنده گردانیدیم از آب همه چیز را. آیا ایمان نمی آورند؟) استاد طباره میگوید: این یکی از معجزات علمی قرآن است که علمی جدید آنرا تأیید میکند. علم ثابت کرده است که این هستی یک کتلهء متصل با هم بوده و به مرور زمان تقسیم شده است. منظومهء شمسی ما در نتیجهء همین انقسامات بمیان آمده است. هر چه بخش دوم از آیت ( و جعلنا من الماء کلّ شیءٍ حی...) این آشکارترین اشاره به تأیید حقیقت علمی است که دانشمندان راز آنرا کشف کرده اند. بیشترین کاووشهای کیمیاوی به آب ضرورت دارد و آب عنصر اساسی ادامهء زندگی در هستی و نباتات است. 1ـ رتق بمعنای با هم متصل و یکجا. 2ـ فتق جدایی میان دو چیز.
دیگر اینکه؛ این آیت نشان میدهد که خالق و ایجادگر این هستی آنرا بگونه ای ساخته است که برای مخلوقاتش قابل زندگی باشد. اگر درجهء حرارت بحد زیاد پایان باشد درجهء اکسیژن در آن بسیاز زیادی است، وقتی آب جامد میشود حرارت زیادی از آن بیرون رانده میشود و زیر آب را برای زندگی حیوانات آبی مساعد میسازد. و عجیبترین حکمت قرآنی اینست که، با کلمات بسیار ارزشمندی راز زندگی را بیان میدارد.
از ابن عباس(رض) روایت شده است که، در تفسیر این آیت فرموده اند: آسمان بهم چسپیده بود و باران نمی بارید، زمین خشک بود و گیاه نمیرویید، وقتی در زمین مخلوقات پیدا کرده شد آسمان با باران گشوده شد و زمین هم گشوده شد و از آن گیاهان رویید.

تفسیر ابن کثیر ج3 ص187
من بدین نظر هستم که؛ این یک تفسیر خوبی است و از باب استعاره مفسرین پیشین بدین نظر اند، ولی این مانع این نیست که در قرآن نکات علمی وجود داشته باشد که در گذشته مفسرین بدان آگاهی نداشتند و علم امروزی آنرا کشف کرده است و آیات قرآنی احتمال چندین توجیه را دارند. اینجا هیچ مانع از فهم اسرار قرآن وجود ندارد و میشود که متأخرین چیزهای را بدانند که متقدمین نداسته بودند. خداوند(ج) فرموده است: سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبیّن لهم أنّه الحق. (
بزودی مینمایم ما برایشان نشانه های قدرت خود را در کناره جهان ( طبیعت) و در ذات خودشان، تا برایشان ثابت گردد که این قرآن حق است


  

نطفه گذاری در درختان بواسطهء باد:

الشیخ محمد علی صابونی


علم ثابت کرده است،
باد نطفه های مذکر را به مؤنث در درختان میوه دار منتقل میکند و بدین واسطه درختان بارور میشوند. قرآن کریم بدقت از آن حکایت کرده است:  و ارسلنا الرّیاح لواقح فأنزلنا من السّماء ماءً فأسقیناکموه و ما أنتم له بخازنین. ( و فرستادیم بادهارا نطفه گذارنده، و فرستادیم از آسمان آب و نوشانیدیم شمارا و نیستید شما که آنرا( باران را) خزینه کرده باشید)

دانشمند مستشرق (
اجنیری) استاد دانشگاه آکسفورد در یک قرن قبل میگوید: شتربانان عرب سیزده قرن قبل از اروپایی ها میدانستند که بادها درختان را باردار میسازند. اشارهء او به همین آیه از قرآن کریم است.


  

معجزه قران - اسپرم های زنده در منی انسان :

الشیخ محمد علی صابونی

طب امروزی کشف کرده است که منی دارای زنده جانهای کوچکی است که آنرا بنام اسپرم یاد میکنند، این اسپرم ها با چشم دیده نمیشوند و باید برای دیدن آنها از میکروسکوپ استفاده شود. هر اسپرم  دارای شکلی با سر، گردن و دم است ، شبیه کرم آبی سیاه رنگ است که در دهن حیوانات داخل میشود و خون میمکد. این اسپرم های زنده با تخمک های زن ترکیب میشوند و بارداری صورت میگیرد، وقتی لقاح صورت گرفت دهن رحم بسته میشود و دیگر چیزی به آن راه نمیآبد، باقی اسپرم های باز مانده میمیرند. این یک تجزیه و نظریهء علمیست. ببینید که قرآن در این رابطه چه میگوید:
إقرأ باسم ربّک الّذی خلق. خلق الإنسان من علق.(
بخوان بنام پروردگارت که آفرید انسان را از علق) ( علق ) همان شکل کرم )این معجزهء علمی قرآن و در وقت نزول آن قابل درک نبود و تا اینکه میکروسکوب کشف شد و این امر دانسته شد.  برگردان: محمد میرویس غیاثی


  

معجزه قران - دوگانگی یا دو قطبی بودن همه چیز:

الشیخ محمد علی صابونی

قبلاً اعتقاد بر این بود که زوجیت ( نرو ماده) تنها در میان انسانها و حیوانات وجود دارد. علم جدید آمد و ثابت ساخت که نری و مادگی در نباتات و جمادات و حتی کوچکترین جرم و برق هم وجود دارد، هرچیز جنس مثبت ومنفی دارد و همه میدانیم که برق باید دو لاین یکی برای مثبت و یکی برای منفی داشته باشد. اتم هم وقتی تجزیه شود در خود پروتون و الکترون دارد و هرکدام از این ها ویژگی نر و ماده را دارد. قرآن کریم در چندین آیت به این موضوع اشاره کرده است:
1ـ و من کلّ شیءٍ خلقنا روجین لعلّکم تذکّرون.(
از هر چیز خلق کردیم جفت، تا اینکه شما پند بگیرید) در اینجا کلمهء ( ومن کلّ شیءٍ) دلالت بر عمومیت
دارد. یعنی همه چیز.
2ـ أولم یروا إلی الأرض کم أنبتنا فیها من کلّ زوجٍ کریم.(
آیا نمیبینند به زمین که رویانیدیم ما در آن از هر جفت با کرامت آنرا) درین آیت اشاره به نباتات
است.
3ـ سبحان الّذی خلق الأزواج کلّها ممّا تنبت الأرض و من أنفسهم و ممّا لا یعلمون.(
پاک است ذات که آفریده جفتها را همه از آنچه میرویاند زمین و از خود شما و آنچیز های که شما نمیدانید) این آیت کریمه زوجیت را در همهء موجودات از انسان، حیوان و… که ما میدانیم و یا نمیدانیم ثابت میسازد. پاک و باعظمت است ذات دانای توانا که برهمه چیز احاطه دارد و همه چیز را برشمرده است.

 

 


  

معجزه قران- کمبود اکسیژن در طبقات فوقانی جو

الشیخ محمد علی صابونی

از زمانی که توانایی پرواز برای بشر میسر شد دانشمندان به یک پدیده ای طبیعی پی بردند که عبارت از کمبود اکسیژن در طبقات بالای فضاست. وقتی انسان به بالا میرود و در فضا قرار میگیرد این امر را درک میکند و احساس نفس تنگی مینماید و هرچه بالا میرود احساس خفقان میکند و تا حدی که دیگر زندگی بدون اکسیژن غیر ممکن میگردد. از همین رو خدمه های پرواز به مسافرین می آموزند که که هرگاه هواپیما به ارتفاع بیشتر از 35 هزار پا بلند شود ماسکهای اکسیژن های مصنوعی را استفاده کنند. ولی قرآن کریم در چهارده قرن قبل و قبل از توانایی پرواز به این امر اشاره کرده است: ( فمن یریدالله أن یهدیه یشرح صدره للإسلام و من یرید أن یضله یجعل صدره ضیقاً حرجاً کأنّما یصّّعّد فی السّماء. ـ ( کسی را اراده کند خداوند که هدایت کند اورا، گشاده میسازد سینهء او را به اسلام و کسی را که بخواهد گمراه کند میگرداند سینهء او را تنگ، مشکل دار، گویا اینکه به آسمان بالا میرود )
در گذشته متقدّمین این آیت را مطابق فهم خود و زمان خود تفسیر میکردند و میگفتند: یعنی همانند کسیکه تلاش میکند تا به آسمان برود، ولی نمیتواند. یا اینکه؛ کسی تلاشی کاری را کند که محال است. علم جدید آمد و معجزه علمی قرآن ظاهر شد و یک اتفاق عجیبی را میان آیت قرآن و واقعیت علمی ایجاد کرد. این یک تصدیق دیگری بود درین عصر بر راستی نبوت محمد(ص). قسم بخدا این قرآن چه زیبا و پذیرفتنی است!


  
<      1   2   3   4   5   >>   >