سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه یکی از شما از چیزی که نمی داند، پرسیده شود، از گفتن «نمی دانم» خجالت نکشد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
اثبات وجود خداوند ، آیا جهان خالق دارد یا ازلی است ؟ ، دانشمندان و خدا ، فیزیک دانان و خداباوری ، فیزیکدانان غربی و اعتقاد به دین ، بشارت آمدن حضرت محمد و عیسی مسیح و مهدی ، قرآن از نگاه دانشمندان غربی ، اعجاز قران درباره مرکز دروغ گویی ! ، محاسبه سرعت نور در قرآن ، معاد از لحاظ علمی ، معجزه زمین شناسی قران ( پست ترین نقطه زمی ، معجزه قرآن - اتساع زمانی ، معجزه قرآن - پیدایش هستی ، معجزه قرآن - تجزیهء اتم ، معجزه قرآن جدایی قاره ها ، معجزه قرآن - ستونهای نامرئی آسمان ، معجزه قرآن گسترش کائنات ، معجزه قرآن - نطفه گذاری در درختان بواسطهء باد ، معجزه قرآن به وجود مدارهای خورشید و ماه ، معجزه قرآن تشکیل شدن جو زمین و زمین از هفت لا& ، معجزه قرآن در مورد تاریکی اعماق دریا ، معجزه قرآن در مورد مورچه ، معجزه قرآن درباره پرده های جنینی ، معجزه قرآن درباره وحدت هستی ، معجزه قرآن ربُّ المشارق والمغارب ، معجزه قرآن فروپاشی ستارگان ، معجزه قرآن وجود برزخ در میان دریاها ، معجزه قران - اسپرم های زنده در منی انسان ، معجزه قران - دوگانگی یا دو قطبی بودن همه چ ، معجزه قران در تحریم شرابخواری ، معجزه قران- کمبود اکسیژن در طبقات فوقانی جو ، نظم راز بزرگ هستی دکتر محسن فرشاد ، هاوکینگ و اعتراف به وجود خدا ، هر چیزى خداوند را تسبیح مى گوید ! ، اهرام مصر و معجزه قرآن ! ، با علم هم، میتوانیم به خدا ایمان بیاوریم! ، قرآن و کاهش اضطراب ، قران و نظریه تکامل ، قسم به آسمان دارای راهها ! ، آفرینش جهان ، اثبات وجود خدا نوشته جان کلوور ، آیا پروتئین بصورت تصادفی به وجود آمده است ؟ ، آیا جهان از عدم به وجود آمده است ؟ ، بهترین زمان برای شیردهی طبیعی و قرآن ! ، پاسخ به ادعاهای بی اساس استیون هاوکینگ ، پایه های شریعت اسلامی ، جنین انسان و قرآن ، جهان علم به سوى خدا باز می گردد ! ، چرا خداوند خالقی ندارد ؟ ، چهار دلیل عمده برای اثبات وجود خدا ، خدا کجاست ؟ ، اثبات وجود خداوند با برهان ، احتمال تصادفی به وجود آمدن حیات در دنیا ، ادعای هاوکینگ مبنی بر جامعیت فیز&# ، استیون هاپکینز ، اشاره قرآن به وجود کروموزوم XY ، اعجاز تشریعی در قرآن ، اعجاز قرآن به تشکیل کائنات از یک توده گازی شکل ، اعجاز قرآن در مورد زنبور عسل ، اعجاز قران در مورد حرکت خورشید ، قرآن از دیدگاه دانشمندان ایتالیائى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان اسکاتلندى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان انگلیسى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان روسى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان آمریکایی ، قرآن از دیدگاه دانشمندان فرانسوى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان هلندی ، رفع یک شبهه - فرو رفتن خورشید در چشمه ! ، زمین سیاره ای ویژه ! ، ستاره های سیاه ، شب و قرآن ! ، طراحی بی نهایت هوشمند ، طرح عظیم استیون هاوکینگ ، عاقبت خورشید و قرآن ! ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :3
بازدید دیروز :7
کل بازدید :114926
تعداد کل یاداشته ها : 93
103/2/1
9:48 ص

کیهان‌ شناسی‌ معاصر مبتنی‌ بر بعضی‌ تعمیم های‌ مناقشه‌ پذیر است‌که‌ هر چند سال‌ یک‌ بار جای‌ خود را به‌ تعمیم های

‌ جدیدتر می‌دهند.

 اطّلاعات‌ علمی‌ ما درباره‌ وضعیت‌ جهان‌ بزرگ‌، بسیار ناقص‌ است‌ چنان‌که‌ به‌ مااجازه‌ نمی‌دهد بر مبنای‌ نظریه‌ها و

الگوهای‌ موقّتیفیزیک‌، چگونگی‌ مبدأ ومنتهای‌ جهان‌ را تعیین‌ کنیم. به‌ قول‌ جان‌ با کال‌(J. Bahcal؛

اختر فیزیک دان‌آمریکایی‌): «من‌ شخصاً، فکر می‌کنم‌ که‌ این‌ گستاخی‌ است‌ که‌ باور کنیم‌ انسان‌بتواند ساختار کامل‌

 زمانی‌ جهان‌، تحوّل‌ و توسعه‌ آن‌ و سرنوشت‌ نهایی‌ آن‌ را از10 به توان منفی 19 ثانیه‌ اوّل‌ خلقت‌ تا10 به توان

 ده سال‌ بعد، براساس‌ سه‌ یاچهار حقیقت‌ (تجربی‌) که‌ خیلی‌ هم‌ به ‌طور دقیق‌

شناخته‌ شده‌ نیست‌ و میان‌متخصّصان‌ مورد مناقشه‌ است‌، تعیین‌ کند. من‌ این‌ را گستاخی‌ می‌بینم‌». ‌

چیزی‌ که‌ فیزیک دانان‌ معاصر کمتر به‌ آن‌ توجّه‌ کرده‌اند این‌ که‌ یک‌نظریه‌علمی‌ باید داده‌های‌ تجربی‌ را پیش‌بینی‌ کند

 ولی‌ آیا برای‌ تأیید آن‌کافی‌ است‌؟به‌ دیگر سخن‌: توفیق‌ نظریه‌های‌ موجود در مرحله‌ عمل‌، شرط‌ کافی‌ برای‌ صحّت‌

 آنها نیست‌؛ از این‌ رو، نمی‌توان‌ بر مبنای‌ آن ها در هستی‌شناختی‌ و کیهان‌شناختی‌اظهار نظر کرد و ما ورای‌ فیزیک‌

 را منتفی‌ دانست‌. بدیهی‌ است‌ کسانی‌ که‌ درپایان‌ قرن‌ بیستم‌ به‌ جهان شمول‌ دست‌ یابند، جهان‌ را از خالق‌ آن‌ بی‌نیاز

 فرض‌کنند. ‌این‌ انیشتین‌ متفکر است‌که‌ می‌پذیرد: «ما به‌ مثابه‌ طفلی‌ خردسال ‌هستیم‌ که‌ وارد کتابخانه‌های‌ بزرگ‌

می‌شود که‌ همه‌ دیوارهای‌ آن‌ از زمین ‌تا سقف‌ با کتاب هایی‌ به‌ زبان های‌گوناگون‌ پوشیده‌ شده‌ است‌. کودک

‌می داند که‌ باید کسانی‌ آن‌ کتاب ها را نوشته‌باشند، امّا نمی داند آن ها را چه‌ کسانی‌ و چگونه‌ نوشته‌اند.

 زبان های‌ متعددکتاب ها را نیز نمی‌فهمد. کودک‌ طرحی مشخّص‌ در ترتیب‌ کتاب ها می‌بیند؛ نظمی‌اسرارآمیز،

که‌ او آن‌ رادرک‌ نمی‌کند ولی‌ می‌تواند با حّسی‌ مبهم‌، حدس‌ بزند. به‌ نظر من‌، وضعیت‌ این‌ کودک‌ همانند

وضعیت‌ عقل‌ انسان‌ در برابر خداست.‌

امروزه‌ در مجامع‌ فیزیک دانان‌، از خدا و دین‌ صحبت‌ کردن‌ باب‌ِ روزنیست‌ و متأسفانه‌، چنان‌ که‌

انیشتین‌ بحق‌ّ تذکر داده‌ است‌ دانشمندان‌امروزی‌،به‌ طرز باور نکردنی‌، به‌ شیوه‌های‌ مدرن‌ اهمیت‌ می‌دهند:

 و من‌درک‌ نمی‌کنم‌ که‌چگونه‌ در دوره‌هایی‌، به‌ ویژه‌، دوره‌های‌ ناپایداری‌ و بی‌اطمینانی‌، مُدهای‌روز به‌

میزان‌ نفوذ آن‌ در لباس‌ خانم ها، به‌ نظریه‌های‌علمی‌ نیز راه‌می‌یابند». ‌

باید تحوّلات‌ فیزیک‌ در قرن‌ بیستم‌، وبحرانی‌ که‌ در حال‌ حاضر درغالب‌ مسائل‌ بنیادی‌ با آن‌ روبروست‌،

به‌ فیزیکدانان‌ آموخته‌ باشد که‌ در اظهار نظرها، محدودیت های‌ این‌ علم‌ را در نظر بگیرندو به‌ مفاد

«و مااوتیتم‌ من‌العلم‌ الا قلیلاً» (اسراء / 85) ایمان‌ آورند.

آندره‌ مرسیه (Andre Mercier؛ استاد دانشگاه‌ برن‌ سوئیس‌) حق‌ّمطلب‌ را خوب‌ادا کرده‌ است‌

: «یکی‌ از آموزش های‌ بزرگ‌ فیزیک‌ قرن ‌بیستم‌، در مقایسه‌ با غرورعلم‌ قرن‌ نوزدهم‌، این‌ است‌ که‌

به‌محدودیت های‌ علم‌ اذعان‌ کرده‌ است‌...

اگر فیزیک‌ برای‌ علوم‌ نقش‌ الگو دارد، به‌ دلایل‌ تاریخی‌ است‌. امّا بیشتربه‌ این‌ دلیل‌ است‌ که‌ فیزیک‌ دقیق ترین‌

 علوم‌ است‌، چه‌ از لحاظ ‌استفاده‌ ازریاضیات‌ پیشرفته‌ و چه‌ به‌ کارگیری‌ دقیق ترین‌ فنون‌ تجربی‌.

بااین‌ همه‌، نباید آن‌ را با ابتدا و انتهای‌ دانش‌ و حکمت‌ اشتباه‌ گرفت‌». ‌


  

جمع بندی و نتیجه
در چند دهه‌ اخیر، حدّت‌ نگرش‌ ضدّ دینی‌ و ضدّ خدایی‌ به‌ دلایل‌زیر، کم‌ شده‌ است‌، زیرا:
اوّلاً: توانایی‌ علم‌ در پاسخگویی‌ به‌ همه‌ پرسش های‌ ضروری‌ بشر، مورد تردید قرار گرفته‌است‌. دوم‌: جوامع‌ دینی‌ کوشیده‌اند که‌ با مجهز شدن‌ به‌ سلاح‌ علم‌ و هم سازی‌ دین‌ با علم‌، دست‌ کم‌ سازگاری‌ این‌ دو رانشان‌ دهند. با این‌ همه‌، هنوز در بسیاری‌ از محافل‌ علمی‌ بعضی‌فیزیک دانان‌ اصرار دارند که‌ در تعبیر نظریه‌های‌ فیزیکی‌ به‌ ویژه‌، نظریه‌های‌ کیهان‌شناختی‌ از تعابیری‌ که‌ به‌ نقش‌ خدا در خلقت‌ جهان‌ اشاره‌ می‌کنند، بپرهیزند و جهان‌ را خودزا و خودکفا تلقّی‌ کنند.
از جمله‌، نورث (J. D. North؛ فیزیک دان‌) اصرار دارد که‌ به‌ جای‌ واژه ‌خلقت‌، تعبیرهای‌ دیگری‌ مانند اوّلین‌ حادثه‌ یا رخداد خودبه‌ خود را بکار برد ‌و فیزیک دان‌ کیهان‌ شناس‌ دیگر، گرونبام (A. Grunbanm)، مسئله‌ «خلقت‌» را شبه‌ مسئله‌ می داند و از این‌ رو، سؤال‌ «آیا جهان‌ مبدأ زمانی‌ داشت‌؟» را پرسشی‌ صحیح‌ میداند و سؤال‌ «آیا جهان‌ خلقتی‌داشت‌؟» را شبه‌ِ سؤال‌ تلقّی‌ می‌کند. گرونبام‌ می‌گوید: «من‌ معتقدم‌ که ‌نقض‌ بقای‌ مادّه‌ انرژی‌ با اصطلاحی‌ مانند آفزایش‌ مادّه‌ توصیف‌ می‌شود نه‌ با واژه‌ خلقت‌». ‌
از طرفی‌، فیزیک دان‌ دیگری‌ بر این‌ باور است‌ که‌ در یک‌ نشریه‌ فیزیک ‌نباید نام‌ «خدا» را آورد، زیرا واژه‌هایی‌ نظیر خدا، خوش ‌تعریف‌ نیستند و در نتیجه‌، جایی‌ در یک‌ مجلّه‌ فیزیک‌ ندارند. ‌
در برابر آنان‌، فیزیک دانان‌ متدیّن‌ در اثبات‌ مبدأ الهی‌ جهان‌، به‌ نظم‌ و زیبایی‌ِ مشهود در جهان‌ توجه‌ می‌کنند و آن‌ را حاکی‌ از وجود خداوند دانا و توانا می دانند و نیز بر محدودیت های‌ علم‌ در پاسخگویی‌ به ‌پرسش های‌ اساسی‌ِ بشر تأکید می‌کنند. پس‌، به‌ شیوه‌های‌ گوناگون‌، به ‌سطوح‌ بالاتری‌ از علم‌ تجربی‌ اشاره‌ می‌کنند که‌ توجیهی‌ عقلانی‌ از توفیق‌ علم‌ به‌ دست‌ می‌دهد.
نکته‌ جالب‌ در این‌ مناقشات‌ این‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از منکران‌ مبدأ الهی‌جهان‌، بر الگوها و نظریه‌هایی‌ تأکید کرده‌اند که‌ بسیار بحث‌انگیز و مناقشه‌ پذیرند. برای‌ روشن‌ شدن‌ مطلب‌، به‌ ذکر دو نمونه‌ زیرمی‌پردازیم‌:
1. در حالی‌ که‌ علم‌ از لحاظ‌ عملی‌ توفیق‌ زیادی‌ داشته‌ است‌ آنچه ‌فن‌آوری‌ خیره‌ کننده‌ کنونی‌ گواه‌ روشن‌ آن‌ است‌ در حل‌ّ برخی‌ از مسائل ‌بنیادی‌ نظری‌، موفّق‌ نبوده‌ است‌. مثلاً، در قرن‌ حاضر، دو نظریه‌ بزرگ ‌موفّق‌ در فیزیک‌ داشته‌ایم‌: نظریه‌ نسبیّت‌ و نظریه‌ کوانتوم‌
. امّا، امروزه‌، هیچ‌ نظریه‌ای‌ نداریم‌ که‌ بتواند آن‌ دو نظریه‌ را با موفقیت‌ تلفیق‌ کند!
از سوی‌ دیگر، بسیاری‌ از نظریه‌ها یا الگوهایی‌ که‌ در عصر ما ارائه‌شده‌اند و بر اساس‌ آن ها اظهار نظرهای‌ کیهان‌ شناختی‌ شده‌ است‌، مبتنی ‌بر وجود این‌ تلفیق‌ است‌. نمونه‌ بارز این‌ نظریه‌ها، کیهانشناسی‌ کوانتومی‌است‌ که‌ علی‌رغم‌ وجود ابهامات‌ یا مشکلات‌ اساسی‌ در آن‌، مبنای ‌بعضی‌ اظهار نظرهای‌ مهم‌ّ شده‌ است‌. کریش‌ آیشام‌، حق‌ّ مطلب‌ را خوب ‌ادا کرده‌ است‌: «وقتی‌ می‌کوشیم‌ که‌ نظریه‌ کوانتوم‌ را برای‌ کل‌ّ جهان‌ به‌ کاربریم‌، با مسائل‌ نظری‌ عمده‌ای‌ روبرو می‌شویم‌. این‌ مطلب‌ آن‌ قدرمشکل‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از فیزیک دانان‌ نظریه‌پردازِ برجسته‌ فکر می‌کنند که‌ کل‌ّ موضوع‌ کیهان‌ شناسی‌ کوانتومی‌، اندیشه‌ای‌ کاملاً نادرست‌ است‌
.
از این‌ ملاحظات‌، نتیجه‌ می‌شود که‌ نظریه‌های‌ مبتنی‌ بر منشأ کوانتومی‌ جهان‌، برپایه‌ حدس‌ و گمان‌ است‌ و وضعیت‌ علمی‌ آن ها، حتی‌مثل‌ شاخه‌های‌ نامتعارف ترِ فیزیک‌ِ ذرّات‌ بنیادی‌ِ معاصر نیست‌». ‌


  

فیزیک دانان غربی و خداباوری 

کریش‌ آیشام‌   (C. Isham؛ اخترفیزیک دان‌ انگلیسی‌) در کنفرانسی‌ که‌ در سال‌ 1987،

در واتیکان‌ برگزار شد استدلال‌ کرد که‌ حادثه‌ اولیه‌ جهان‌، وضعیت‌ جداگانه ای‌ ندارد.

همه‌ زمان ها برای‌ خداوند یکسانند و عدم‌قطعیت‌ فرایندهای‌ کوانتومی‌، از فعالیت‌ مستمر خداوند

 حکایت‌ می‌کند یعنی‌ که‌ دائماً چیزی‌ را از عدم‌، خلق‌ می‌کند. آنچه‌ برای‌ خداپرست‌ مهم‌است‌، این‌ است‌

 که‌خداوند را عاملی‌ حاضر در حوادث‌ جهان در نظربگیرد. ‌

در کیهان‌ شناسی‌ معاصر، نظر غالب‌ این‌است‌ که‌ جهان‌ِ طبیعت ‌مبدأ مشخّصی‌ در یک‌ مِهبانگ‌

داشته‌ است‌. اگر بپذیریم‌ که‌ در آن‌ حالت‌استثنایی‌، قوانین‌ فیزیک‌ اعتبارشان‌ را از دست‌ می‌دهند،

وجود جهان‌ را نمیتوانیم‌ برحسب‌ این‌ قوانین‌ توضیح‌ دهیم‌. بلکه‌ باید دلیل‌ آنراخارج ‌از فیزیک‌ بجوییم‌.

اگر مانند بعضی‌ از فیزیک دانان‌ بپذیریم‌ که‌ جهان‌ فیزیکی‌ در اثر افت ‌و خیزهای‌

 کوانتومی‌ ، یعنی‌، ازخلا به‌ وجود آمده‌ است‌

و باور کنیم‌ که‌ در آنجا هیچ‌ قانون‌ (Quantum Fluctuations)

فیزیکی‌ نقض‌ نشده‌است‌، باز این‌ سؤال‌ پیش‌ می‌آید که‌ چرا می‌توان‌ نظریه‌ کوانتوم‌

را در بیان‌کل‌ّجهان‌ به‌ کار برد؟ به‌ دیگر سخن‌:


اوّلاً: اعتبار تعمیم‌ نظریه‌ای‌ که‌ دربیان‌ ذرّات‌ اتمی‌ و زیر اتمی‌ به‌کار رفته‌، است‌ به‌ کل‌ّ جهان‌

 روشن‌ نیست‌.

 
ثانیاً: معنای‌ بعضی‌ از مفاهیم‌ موجود در این‌ نظریه‌ نیز واضح‌ نیست‌. به‌ علاوه‌، خلا در آنجا

خلا مطلق‌ (فلسفی‌) نیست‌، بلکه‌ باید وجود بعضی‌ قوانین‌ و میدان ها را فرض‌ بگیریم‌.

 
امّا حتی‌ اگر فرض‌ کنیم‌ که‌ در حالت‌ اولیه‌ هیچ‌ انرژی‌ و میدان‌ و... وجود ندارد، احتمالات‌

در صورتی‌معنا دارد که‌ در آن‌ حالت‌ ساختاری ‌قابل‌ اندازه‌گیری‌ وجود داشته‌ باشد. 

 


 حتّی‌ در میان‌ علمایی‌ که‌ عرفاً مذهبی‌ نیستند، بسیاری‌ را می‌یابیم ‌که‌ اذعان‌ دارند احساس‌

مبهمی‌درباره‌ «چیزی‌» ورای‌ واقعیت‌ تجارب‌ روزمرّه‌ دارند.

هر قدر هم‌ که‌ علم‌ پیش‌ برود، همواره‌، چیزی‌ بدون‌ توضیح ‌می‌ماند و همواره‌ برای‌ تعبیر

الهی‌ جهان‌ِ طبیعت‌ جایی‌ هست‌. به‌ قول‌ترفیل (J. Trefil؛ فیزیک دان‌ آمریکایی‌):

 «هر قدر هم‌ که‌ ما در عمق ‌موضوعی‌ علمی‌ پیش‌ برویم‌، همواره‌ چیزی‌ را بدون‌ توضیح‌ و

تعریف‌می‌یابیم‌...

فلاسفه‌ قرون‌ وسطا زمین‌ را مفروض‌ می‌گرفتند، و وجود آن‌ را به‌ خلقت‌ خدا نسبت‌ می‌دادند.

در قرن‌ نوزدهم‌، متوجّه‌ شدند که‌ وجود منظومه‌ شمسی‌ به‌ طور طبیعی‌ از قانون‌ ثقل‌ و وجود

 کهکشان ها نتیجه‌می‌شود،

و در قرن‌ حاضر، ما در یافته‌ایم‌ که‌ وجود کهکشان ها نتیجه ‌انفجار بزرگ‌ است‌. در هر مرحله‌،

نکته‌ای‌ است‌ که‌ می‌توانند بگویند:دانش‌ عملی‌، ما را بیش‌ از این‌ یاری‌ نمی‌کند و ورای‌ آن‌ را

می‌توانیم‌ خلقتی‌ ویژه‌ فرض‌ کنیم‌.

اکنون‌، به‌ نظرمی‌رسد که‌ کشف‌ قوانینی‌ که‌ بر طبیعت‌ ذرّات‌ بنیادی ‌حاکم‌ هستند

به‌ ما اجازه‌می‌دهد که‌ این‌ مرز را به‌ خود حقیقت‌ جهان ‌برسانیم‌. تأثیر آن‌ چنان‌ است‌

 که‌توجّه‌ ما را از جهان‌ مادّی‌ به‌ قوانینی‌ که‌ بر رفتار آن‌ حاکم‌اند، معطوف‌می‌دارد.

می‌توان‌ شنید که‌ فیلسوفی‌ در قرن‌ بیستم‌، بگوید: خوب‌، ما می‌پذیریم‌که‌ جهان‌

 با قوانین‌ فیزیک‌ وجود دارد امّا چه‌ کسی‌ این‌ قوانین‌ را آفرید؟ و اگر چنان‌

که‌ بعضی‌ از فیزیک دانان ‌پیشنهاد کرده‌اند قوانین‌ فیزیک‌ که‌ ما کشف‌کرده‌ایم‌، تنها قوانینی‌

 هستند که‌ منطقاً با هم‌ سازگارند... فیلسوف‌ ما می‌تواند بپرسد که‌ چه‌ کسی

‌قوانین‌ منطق‌ را آفرید؟

 
بنابراین‌، پیام‌ من‌ به‌ آن هایی‌ که‌ فکر می‌کنند وقتی‌ علم‌ جهان‌ اوّلیه‌ را می‌کاود، از حدود

خودش‌ تجاوز می‌کند،این‌ است: «نگران‌ نباشید. هرقدر هم‌ که‌ مرزها را به‌ عقب‌ برانیم‌،

همواره‌،برای‌ ایمان‌ مذهبی‌ و تعبیر مذهبی‌ جهان‌ فیزیکی‌ جایی‌ هست‌». ‌

و به‌ قول‌پارکر (B. Parker؛ فیزیک دان‌ آمریکایی‌): «این‌ ترس‌ وجود ندارد که‌

دانشمندان‌ هرگز بتوانند نیاز به‌ خدا را حذف‌ کنند... هر قدر هم‌ که‌ ما این‌ قضیه‌ را پی‌گیری‌ کنیم‌،

 همواره‌، چیزی‌ می‌ماند که‌ توضیح‌ داده‌ نشده‌ است‌. خلقت‌، به‌ قوانین ‌طبیعت‌ بستگی‌ دارد و

پیدایش‌ آن‌ بدون‌ قوانین‌ امکان‌پذیر نبوده‌ است‌. چه‌ کسی‌ این‌ قوانین‌ را خلق‌ کرده‌ است‌؟ تردیدی‌

 نیست‌ که‌ همواره‌ به‌ یک‌خدا نیاز هست‌». ‌


 

 

 

 

 


  

آفرینش جهان

با ورود به قرن نوزدهم، نظریه عدم وجود لحظه شروع کائنات و غیر ممکن بودن حادثه خلقت در یک

 آن، بطور همه گیر مورد قبول واقع شده بود. امانوئل کانت متفکر آلمانی مشهور قرن معاصر و از

پیروان ماتریالیست معتقد بود: کائنات از گذشته بسیار دور (بی نهایت) وجود داشته اند و همچنین

جرج پولیتزر از طرفداران ماتریالست می گوید: کائنات چیزی نیست که خلق شده باشد، اگر خلق شده

 بود در آنصورت باید از طرف خداوند در یک آن بوجود آمده و از نیستی به هستی پا نهاده شده باشد.

 در حقیقت ماتریالیست ها معتقد بودند که جهان از ازل بوده است و لحظه شروعی وجود ندارد  .

هرچند تا اوایل قرن 19 مردم می پنداشتند که جهان پایدار و ثابت است ، اما در سال 1915 با نظریه

 نسبیت عام اینشتین که به ماهیت فضا ، زمان و جاذبه    می پردازد حالت های  محتمل دیگری نیز ارائه

 شد . با ارائه نظریه نسبیت ساحتار فضا قادر بود که منبسط یا منقبض شود  .

همزمان با این ایده که جهان در حال انبساط است ، ستاره  شناسی به اسم  وستو سلیفر

    (Vesto Slipher) متذکر شد که تعداد کهکشان هایی که از ما دور می شوند بیشتر از آنهایی هستند که

 به ما نزدیک می شوند. ستاره شناسان با استفاده از نور دریافتی از یک کهکشان قادرند دریابند که یک

 کهکشان به ما نزدیک یا از ما دور می شود  .

درسال 1929، ادوین هابل   (Edwin Hubble) کشف کرد کهکشان هایی که در فاصله بیشتری از ما

 قرار دارند با سرعت بیشتری از ما دور می شوند ، این سرعت متناسب با فاصله است  .

بر اساس نظریه بیگ بنگ، جهان از انفجار حجم بسیار کوچک (ابعادی کوچکتر از حفره های روی

 پوست)، با دما و چگالی بسیار زیاد آغاز شده است. بر اساس این نظریه شکل گیری فضا همانند کش

 آوردن سطح   یک بادکنک است که مواد، در درون و سطح بیرونی فضا در حال انبساط می باشند،

 (همانند ذرات غبار روی سطح یک بادکنک  ).  این انفجار همانند انفجار ماده در یک فضای خالی نیست

 بلکه خود  فضا به همراه این انفجار متولد شده است و ماده را همچنان که منبسط میشود به همراه خود

 حمل می کند . (در حقیقت تمام مواد موجود در جهان در یک ذره کوچکتر از یک دانه شن متمرکز و

 فشرده بوده است!

استفان هاوکینگ (Stephen Hawking) یکی از ماتریالیست ها  در کتاب

(A Brief History of Time) می گوید: اگر سرعت انبساط جهان یک ثانیه بعد از بیگ بنگ فقط

 اندکی کمتر بود جهان بر روی خود فروپاشیده می شد قبل از اینکه به ابعاد فعلی خود برسد. 

همچنین روگر پنروس (Roger Penrose ) از همکاران هاوکینگ و کسی است که مطالعات زیادی را

 در زمینه سیاهچاله ها انجام داده است.  پنروس احتمال تصادفی بوجود آمدن جهان را محاسبه کرده

 است. این احتمال نسبت: یک تقسیم بر 

123

    10

   10        

می باشد.

در حقیقت چون: هر پدیده یا هر چیزی که نبوده و سپس بوجود آمده، مبدا و علتی لازم دارد. لذا بی خدایان

 با اعتقاد به از ازل بودن این جهان، وجود آفریدگار را منکر می شدند. با اثبات نظریه انفجار بزرگ

 مشکل اساسی برای بی خدایان بوجود آمد، بگونه ای که باعث اعتراف بی خدای معروف، آنتونی فلیو

می گردد: به قول معروف اعتراف برای روح انسان مفید است. من هم می خواهم اعتراف کنم، مدل

 انفجار بزرگ برای بیخدایان بسیار ناراحت کننده است. زیرا علم ادعایی را مورد اثبات قرار داد که از

 سوی منابع دینی مورد حمایت قرار گرفت، ادعای وجود سرآغاز برای کائنات

در حقیقت، ماده و زمان از سوی یک نیروی مستقل از خود آنها خلق شده اند و علم به همراه انفجار

 بزرگ ادعایی را که از سوی منابع دینی ارائه شده است به اثبات میرساند. خداوند در قرآن در 1400

سال پیش، انبساط و گسترش جهان را مطرح کرده است.

آیا کسانی که کفر ورزیده اند به دیده دل ندیدند که همانا آسمانها و زمین (همگی) به هم پیوسته

   بودند، پس آنها را از هم شکافته و باز گشودیم. (انبیاء/30)

* آسمان را به قدرت خود آفریدیم و هر لحظه، آن را گسترش می دهیم. (ذاریات/47)

 


91/7/29::: 9:16 ع
نظر()
  

با علم هم ، به خدا میتوانیم ایمان بیاوریم !

نظرات دانشمندان در مورد پیدایش هستی !

جورج گرین اشتاین می نویسد: هر بار که در دلایل دقت کردیم همواره با

همان حقیقت رو به رو شدیم ، و آن این است که نیرویی فراتر از طبیعت

در پیدایش این هستی دخالت داشته است.

به استثنای کسانی که به الحاد به شکلی کورکورانه متمسک هستند، دانشمندان

اکنون این را می پذیرند که هستی خالقی دارد، با قدرتی پایان ناپذیر. خالقی که

هم ماده  و هم زمان را آفرید و از هر دوی آن ها منزه است (به عبارتی دیگر

 از زمان و مکان منزه است).

فیزیک دان آمریکایی هوگ روس می گوید: اگر ماده و زمان با هم در نتیجه

 انفجار بزرگی پیدا شده باشند پس بر به وجود آورنده ی زمان و مکان لازم

 است که مستقل از آن دو باشد، و این به ما نشان می دهد که خالق، از همه

 ابعاد و اندازه گیری ها فراتر است.

انفجار بزرگ با فرو پاشی نقطه ای آغاز شد که ماده در آن متمرکز شده بود، آن

هم با سرعتی بسیار زیاد. این ماده همه جا گسترده شد و کهکشان ها، ستارگان،

خورشید، دنیا  و تمام اجرام آسمانی را به صورت متوازن و دارای نظامی زیبا

آفرید. علاوه بر این قوانینی شکل گرفت که انسان آن قوانین را فیزیک نامید.

قوانینی که درهمه جای هستی معتبر است و از زمان ظهورش قبل از 15

بیلیون سال تغییر نکرده و نظامی دقیق به وجود آورده که اگر تنها 1میلی متر

 نظم آن به هم بخورد، همه چیز دچار اختلال می شود.

ما می دانیم انفجار ها فقط خرابی به باور می آورند و نظام اولیه را مختل

می کنند . حال اگر ببینیم که پس از انفجاری نظامی دقیق بر جای مانده، معنای

 آن این است که پشت آن دخالتی غیر معمول و فوق طبیعی وجود

داشته،   دخالتی که تمام ذرات ماده ای پراکنده را تحت سیطره ای زیبا و در بین

 نظامی هماهنگ و متوازن جمع کرده است.

"فرد هویل" که سال ها نسبت به نظریه ی انفجار بزرگ ( بیگ بنگ) اعتراض

کرد، نهایتا این موضع را پذیرفت و گفت: نظریه ی انفجار بزرگ می گوید که

هستی در نتیجه ی انفجاری بزرگ شکل گرفته ، ولی ما میدانیم که هر

انفجاری ماده را پراکنده می کند آن هم بدون هیچ نظمی، ولی بیگ بنگ عکس

 این را انجام داد، به شکلی که پر از راز است. یعنی این که ماده را با هم برای

 تشکیل کهکشان ها جمع کرد.

 و شکی نیست که اگر نظامی دقیق در نتیجه ی بیگ بنگ رخ داده باشد، پس

 باید دخالتی الهی در هر لحظه از لحظات این انفجار بزرگ موجود باشد. از

طرف دیگر پیدایش زمین بسیار شگفت انگیز است؛ سیاره ای که مناسب زیستن

است و غیر ممکن است که همه شرایط لازم برای قابل حیات بودن سیاره ی ما

 در نتیجه ی تصادفات پراکنده باشد.

فیزیک دان نظری پروفیسور "پاول دیویس" تحقیقاتی در زمینه ی سرعت

 پراکنده شدن هستی انجام داد و فهمید که این سرعت به اندازه ای دقیق است که

عقل آن را باور نمی کند. او میگوید: محاسبات نشان می دهد که سرعت

گسترده شدن هستی در سیری حرکت می کند که باورش سخت است، به نحوه

که اگر گسترده شدن هستی ذره ای آهسته تر از سرعت فعلی آن بود، به سمت

خرابی داخلی در نتیجه ی جاذبه می رفت و اگر این سرعت ذره ای بیشتر از

 سرعت فعلی آن بود، ماده ی هستی و خود هستی پراکنده می شد. و اگر

سرعت انفجار از سرعت فعلی به اندازه ی "یک به روی ده به توان

هیجده(1000000000000000000) متفاوت بود، این کافی بود تا توازن

 لازم مختل گردد. پس انفجار بزرگ انفجاری معمولی نیست بلکه کاری حساب

 شده از تمامی جهات و بسیار منظم است.

"استیفان هاوکینگ" فیزیک دان مشهور در کتاب تاریخ مختصر زمان

می گوید: توازن های موجود در هستی بر اساس محاسباتی دقیق بنا شده و

فراتر از آن است که ما توان درک آن را داشته باشیم. و در مورد سرعت

گسترش هستی می گوید: سرعت گسترش هستی سرعتی بسیار باور نکردنی

است، تا اندازه ای که اگر در ثانیه ی اول انفجار، این سرعت از "یک به روی

ده به توان پانزده" (1000000000000000) کمتر بود هستی به دور

خود خراب می شد، قبل از این که به وضع امروزی اش برسد.

"پاول دیویس" توازن لازم این هستی را شرح می دهد و می گوید: بسیار سخت

 است که عقل مدرکی را انکار کند که بنیه ی این هستی را آفریده و مبتنی بر

محاسبات بسیار حساس است. این ارقام بسیار دقیق که در اصل موازنات

هستی وجود دارد دلیلی بسیار قوی بر وجود تصمیمی در ضمن هستی است.

در مورد این حقیقت دانشمند اختر شناس  "جورج گرین اشتاین" می نویسد: هر

بار که در دلایل دقت کردیم همواره با همان حقیقت رو به رو شدیم که قدرتی

 دانا و فوق طبیعی در  پیدایش این هستی دخالت داشته است.

اگر ما در نظام دقیق هستی تأمل کنیم می بینیم که پیدایش هستی و توازن

موجود  و عمل منظم آن خیلی پیچیده است، به نحوی که نمی توان با تصادفات

توصیفش کرد.

بدین معنا که کاملا غیر ممکن است پیدایش تمام این نظام دقیق و توازن حساس

آن در پشت انفجاری حیرت آور، در نتیجه ی تصادفاتی کورکورانه باشد.

و پیدایش این نظام بعد از انفجاری بزرگ غیر ممکن است مگر در نتیجه خلقتی

با نیروی ماورای طبیعت. 

این نظام دلالت بر وجود خالقی دارد که هستی را از نیستی آفرید و

خلقتش را با تمام دقت نظم بخشید  و او الله، پروردگار جهانیان است

 


  

معجزه زندگی و مکعب روبیک

در طی 30 سال گذشته برخی از دانشمندان ممتاز و برجسته تلاشهایی را در جهت محاسبه احتمال تصادفی بوجود

 آمدن حیات در دنیا    انجام داده اند  .

فرد هویل  (Fred hoyle)

احتمال تصادفی بوجود آمدن پروتئین آمیب توسط شانس را 1 تقسیم بر 10 به توان 40000 دانسته است. همچنین

 ایشان در کتاب "جهان هوشمند" (Intelligent universe)احتمال تصادفی بوجود آمدن جهان را همانند آن می داند

 که 10 به توان 50 انسان کور، که در دست هریک از آنها یک مکعب روبیک داده شده است

بتوانند در یک دقیقه آنرا حل کنند.

هارولد مارویتس(Harold Marowitz)

با استفاده از یک مدل ریاضی بیان می کند که اگر سوپی از باکتریها را آنقدر حرارت دهیم بگونه ای که تمام اجزاء

 سازنده آن تفکیک شوند و سپس اقدام به سرد کردن آن نمائیم. احتمال اینکه یک باکتری ساده با استفاده

از شانس بوجود بیاید یک تقسیم بر 10 به توان 100000000000 می باشد.

 

 


  

نتیجه  ‎گیری 

 

 حاصل آن که وجود جهان و نظام حیرت انگیز حاکم بر آن دلیل بر وجود

  

آفریدگاری دانا و توانااست و فاصله گرفتن دانشمندان علوم تجربی از دین

  

در مغرب زمین به خاطر تنافی داده های علوم تجربی با انحرافات و خرافاتی

  

 است که به مرور وارد کتاب مقدس و دین مسیحیت شد.وجود شرور عالم

 

با وجود خدای خیرخواه و قادر، منافات ندارد و این شبهات نمی  تواند دلیل 

 

  بر بی  ‎اعتقادی به خدا باشد. 

 

فهرست منابع

1) ایان باربور؛ علم و دین، ترجمه: بهاء الدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1385ش، چ پنجم.

2) جان هیک؛ فلسفه دین، ترجمه: بهزاد سالکی، تهران، انتشارات بین المللی الهدی، 1381ش، چ سوم.

3) جان. اف. هات؛ علم و دین از تعارض تا گفتگو، ترجمه: بتول نجفی، قم، کتاب طه، 1382ش، چ اول.

4) جوادی آملی ، عبدالله؛ تبیین براهین اثبات خدا، قم، مرکز نشر اسراء، 1384ش، چ چهارم.

5) جوادی آملی، عبدالله؛ شریعت در آیینه معرفت، قم، مرکز نشر اسراء، 1384ش، چ چهارم.

6) سبحانی، جعفر؛ الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، موسسه امام صادق(ع)، 1423ق، چ پنجم.

7) سبحانی، جعفر؛ مدخل مسائل جدید در علم کلام، قم، موسسه امام صادق(ع)، 1375ش، چ اول.

8) شاکرین، حمیدرضا؛ براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1385ش، چ اول.

9) عبداللهی، محمد علی؛ مقاله: هجرت از الحاد به خداباوری، مجله نقد و نظر، سال نهم، شماره  3 و 4، پاییز و زمستان 1383ش.

10) علامه مجلسی؛ بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1403ق، بی?چا. 

11) کریسی موریسن؛ راز آفرینش، ترجمه: محمد سعیدی، تهران، کانون انتشارات محمدی، 1365ش، چ هفتم.

12) کریمی، مصطفی؛ قرآن و قلمرو شناسی دین، قم، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382ش، چ اول.

13)  گلشنی، مهدی؛ از علم سکولار تا علم دینی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377ش، چ اول.

14)  گلشنی، مهدی؛ مقاله: فیزیکدانان غربی و مسأله خدا باوری، فصلنامه قبسات، بهار 1376.

15)  ویلیام.پ.آلستون؛ درباره دین، تهران، انتشارات هرمس، 1383ش، چ اول.


  

شرور جهان مسأله ‎ای علیه وجود خدا نیست

وجود شرور در جهان بهانه  ‎ای در دست بدبینان نسبت به آفریدگار و صفات والای او شده است. برخی به دلیل ناتوانی از حل مسأله  ‎ی شرور به دو گانه  ‎پرستی گرایش یافته  ‎اند.[19]  برخی نیز به همین جهت به جانب یکی از نظریه  ‎های متعدد طبیعت  ‎گرایانه در باب دین، متمایل شده  ‎اند.[20] 

 در پاسخ به کسانی که اذعان به شرور در جهان آفرینش را با اعتقاد به خدای قادر و خیرخواه ناسازگار میدانند، باید گفت که مسأله شرور ارتباطی با براهین اثبات خداوند از جمله برهان نظم ندارد؛ زیرا این برهان، وجود آفریدگار برای عالم را اثبات می کند، خواه آن آفریدگار خیرخواه باشد یا بدخواه. مسألهی شرور فقط با صفات آفریدگار مرتبط میشود و با اثبات اصل وجود آفریدگار ربطی ندارد.[21]

از این گذشته، شرور عالم یا شروری هستند که در طبیعت رخ میدهند؛ مانند: سیل، زلزله و طوفان؛ یا شروری هستند که حاصل بدکاری انسانها هستند؛ مانند: ظلم، تجاوز و کشتار بیگناهان.

درباره خیر و شر طبیعت باید فکر جامع داشت و مجموعه پیوسته را یکباره و از دیده عقل و خرد مطالعه کرد نه با نگرشی جزئی و دیده عاطفی.چه بسا داوریهای تفکیکی و عاطفی، عادلانهترین و اخلاقیترین کارها را بد تلقی کند. بر این اساس برخی حوادث ویرانگر طبیعت از دیدگاه جزءنگر، شر و ناگوار است؛ ولی مطالعهی مجموعهی حوادث طبیعت چه بسا کاشف از این نکته باشد که این شر و ناگواری، معلول یک رشته خیرهای بیشمار قبلی بوده و یا سرچشمه پدید آمدن خیرهای فراوانی است که زندگی انسانهای بیشماری را تأمین میکند؛ این شر قلیل در برابر آن خیر کثیر، شر محسوب نمیشود.[22]

 ممکن است گفته شود: اگر خدا خیر خواه است چرا جهان را عاری از شرور نیافرید؟ پاسخ آن است که جهان ماده آمیخته با استعداد و حرکت و شدنها است و فرض جهان مادی بدون این ویژگیها ،فرضی محال و خواستن چنین جهانی بسان خواستن مثلثی است که فاقد سه زاویه باشد؛ زیرا فرض جهانی که در آن مرض، مرگ و میر، جدال و دشمنی نباشد، فرض جهانی مجرد از ماده است که خداوند آن را در مرتبهی خود آفریده است و ما در آن بحثی نداریم.بحث ما مربوط به عالم ماده است که در آن، توان و شدن، آن هم به صورت پیوسته، جزء جدا نشدنی آن است که حذف آن، ملازم با حذف خود جهان مادی است.[23]

قسمتی از شرور، ناشی از کارهای نابجای انسان است که با قدرت و اختیار او انجام میپذیرد. از آنجا که بسیاری از کمالات والای انسانی به واسطهی وجود قدرت و اختیار در انسان، تحقق پیدا میکند، از دیدگاه عقلی صحیح نیست خداوند به خاطر وجود شر قلیل، این خیر کثیر را رها و اختیار را از بشر سلب کند.

ممکن است اشکال شود چرا خدا اختیار بشر را کنترل شده نیافرید؟ یا بشر را جوری نیافرید که از سوء اختیار دیگران صدمه نبیند؟ پاسخ آن است که چنین تصویری از آزادی، به معنای نفی و انکار آن است؛ زیرا اختیار به معنای توان گزینش یکی از دو سوی خیر و شر است؛ اگر انسان فقط قادر بر انتخاب خیر باشد، دیگر آزادی ندارد. پیشنهاد این که آفرینش انسان چنان باشد که هنگام قصد شر، موفق به انجام آن نشود نیز غیر منطقی است؛ زیرا لازمه آن یا این است که زندگی انسان معجزهآسا باشد[24] که این خود، نفی جهان طبیعت است و یا این است که در انسان مهاجم چنین اراده ای رخ ندهد، زیرا وقتی بداند تیر او به سنگ اصابت میکند نه به انسان، هرگز در او چنین انگیزهای ایجاد نمیشود و این در حقیقت، نفی آزادی بشر است.[25]البته در برابر این واقعیت، عدل الهی ایجاب میکند که گرفتاری بیگناهان را از طریق پاداشهای اخروی یا تخفیف در احکام، جبران سازد که این بحث در کتب کلام اسلامی به تفصیل بررسی شده است.[26]

نویسنده بر پاسخ الهیون از مسأله شرور به اینکه شرور عدمی هستند اشکال میکند که این گفته با آن چه در کتب آسمانی آمده در تنافی است؛ زیرا در کتب آسمانی شرور واقعی دانسته شده است.

قبل از هر چیز تذکر این نکته بجاست که ریشه طرح مساله «عدمی بودن شر» از سوی فیلسوفان، برای مقابله با اندیشه ثنویه بوده است که قایل به وجود استقلالی خیر و شر بودهاند.افلاطون و دیگر فیلسوفان همفکر او پدیده شر را فاقد یک وجود استقلالی دانستند.در فلسفه اسلامی اندیشه عدمی بودن شر دنبال شد و دامنه آن به مساله عدالت الهی و بررسی رابطه شرور با عدل الهی کشیده شد. از نگاه متفکران اسلامی هر چه بر آن شر اطلاق میشود یا مانند: نادانی، نابینایی، مرگ و ... است که در حقیقت همان نیستیهای ناظر به هستیها است (مثلا «نابینایی» که همان «نبود بینایی» در شخصی است که قابلیت دارا بودن بینایی را دارد) و یا مانند حیوان درنده و زلزله و ... است که دارای دو جهت میباشند؛ یک جهت، اصل وجود آنهاست که با در نظر گرفتن جایگاه و نقش هر یک در جهان آفرینش، شر نیستند و جهت دیگر، تنافی آنها با منافع دیگران است که در این صورت، تضاد میان دو امر وجودی است که یکی مانع از تحقق یافتن دیگری است (مثلا زلزله مانع از ادامهیابی حیات انسان و به عبارت دیگر مستلزم «نیست شدن» منافع او است). نتیجه اینکه، اگر گفته میشود شرور اموری عدمی هستند به این معنا نیست که واقعیتی به نام کوری، مرگ، حیوان درنده، زلزله و ... وجود ندارد بلکه سخن در تفسیر حقیقت آنها و منشا اصلی آثار کوری، مرگ و ... است. همانطور که بیان شد شرور در حقیقت، جنبههای عدمی در واقعیاتی هستند که یا برخی از جنبه های وجودی را ندارند و یا مانع از تحقق جنبههای وجودی دیگران شدهاند.[27].

[19] . مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص111-110.

[20] . جان هیک؛ فلسفه دین، ص97.

[21] . مدخل مسائل جدید علم کلام، ص 129-128 و تبیین براهین اثبات خدا ص 254-253 و براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، ص 304.

[22] . فلسفه دین (جان هیک)،  ص130- 129.

[23] . فلسفه دین (جان هیک)، ص114- 111 و مدخل مسائل جدید علم کلام، ص131- 130.

[24] . زیرا حقیقت اعجاز، خرق قوانین طبیعت است

[25] . فلسفه دین (جان هیک)، ص104-99 و مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص139-136.

[26] . فلسفه دین (جان هیک)، ص104-103 و مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص124-123.

[27] . مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص143- 142 (با دخل و تصرف).

 

 

??



  

بررسی تعارض علم و دین

با ظهور اسلام منافع بسیاری از کسانی که به تحریف و تفسیر کتب آسمانی مطابق امیال خود، دست می  ‎زدند، به خطر افتاد، از این  ‎رو تحریف  ‎ها را گسترش دادند. دامنه  ‎ی تحریفات چنان وسیع است که گزارش  ‎های کتب مقدس از حوادث طبیعی و تاریخی، متأثر از دانش  ‎ها و آگاهی  ‎های ناقص بشر آن دوران می  ‎باشد. تناقض آشکار گزارهای دینی با تجربیات و مشاهدات بعدی بشر تا مقطعی از تاریخ مانع از رشد علوم تجربی و طبیعی و پس از آن موجب انکار ارزش علمی گزاره  ‎های طبیعی و تاریخی متون دینی گردید.رشد علوم حسی و پیشرفت تجربه ها          و فرضیه های علمی در قرون اخیر و مغایرت ره آورد این علوم با تحریفات یا تفسیرهای خرافی ارباب کلیسا منجر به قبولی جدایی دین از علم گردید.[8] 

کشیشان قلمرو علم و دین را بیگانه از هم دانسته و به جدایی دین از علم رضایت دادند، لکن علوم حسی و فرضیههای علمی بیرحمانه به داوری درباره دین پرداخته و به پنداری و خرافی بودن یا ذهنی بودن دین حکم کردند.[9]

اگر روزگاری دینداران از پی اصرار بر تحریفات و تفسیرهای خرافی خود، صاحب نظران علمی را در آتش میسوزاندند، اکنون علم است که انتقام گذشتهی خود را از دین باز میگیرد. صاحبان علوم تجربی، حملات خود را از آنجا آغاز کردند که هر چه به چشم نیاید و یا از طریق حس اثباتپذیر یا ابطالپذیر نباشد، ذهنی و بی معناست و به این ترتیب به پوچ بودن گزاره?های دینی فتوا دادند.[10]

آن چه درباره مسیحیت و کتب مقدس گفته شد در مورد اسلام و قرآن راه ندارد؛ زیرا قرآن بر خلاف کتب مقدس، حتی به اعتراف برخی اندیشمندان غیر مسلمان که به مقایسه اسلام و مسیحیت پرداختهاند، هیچ نصی در آن نیست که با یافتههای قطعی علوم در تعارض غیر قابل رفع باشد.[11] به ویژه آن که قرآن دارای جامعیت در محتواست. از طرفی به بهرهگیری از عقل و فرا?گیری علم ترغیب می?کند و برای اهل علم ارزش فراوان قائل است[12] و از سویی به کاوش در طبیعت تشویق میکند.[13] علاوه بر آن که در نصوص اسلامی به کسب علم سفارش شده است.[14] در جهان بینی اسلامی علم و دین یک مبنای متافیزیکی واحد دارند و هدف هر دو این است که آثار و صفات خداوندی را بر بشر بر ملا کنند. در این جا میتوان فعالیت علمی را بخشی از فعالیت دینی به حساب آورد که روش و زبان خاص خودش را دارد.[15] البته در میان اندیشمندان غیر مسلمان در کنار نظریه تعارض علم و دین نظریههای دیگری هم مطرح است.[16] به ویژه در دهههای اخیر استقبال قابل توجهی از دین پژوهی از سوی مراکز علمی غیر اسلامی صورت گرفته است[17] که میتوان آن را نشانهی آغاز آشتی بین علم و دین در جهان غرب دانست. پروفسور آنتونی فلو که میتوان او را از بزرگترین دینستیزان عالم به حساب آورد پس از نیم قرن دینستیزی در سال 2004 میلادی وجود خدا را پذیرفت.[18]

 


 

[8] . شریعت در آیینه معرفت، ص 173-166.

[9] . همان، ص 168.

[10] . همان.

[11] . قرآن و قلمرو شناسی دین، ص 147.

[12] . زمر: آیه 19.

[13] . یونس: آیه 101 و غاشیه: آیه 20-17.

[14] . زمر: آیه 18 و بحار الانوار، ج1، ص180.

[15] . از علم سکولار تا علم دینی، ص98-96.

[16] . علم و دین از تعارص تا گفتگو، ص 84-64.

[17].  فصلنامه قبسات، بهار 1376، ص22-2.

[18] . مجله نقد و نظر، شماره 35- 36، ص279.


  

با سپاس فراوان از نویسنده مقاله:

 آقای علی صفر تیموری کیا

  

چکیده

این نوشته نقدی است بر نوشتاری با عنوان «اثبات نبودن خدا». نویسنده آن تلاش کرده تا عدم اعتقاد به خدا را توجیه کند.در نوشتار حاضر و در ادامه نقد نوشته مذکور، شبهاتی را که نویسنده به آن تمسک جسته است را با توجه به سخن دانشمندان علوم عقلی و علوم تجربی مورد بررسی قرار می‎دهیم. 

مقدمه

در بخش اول از مقاله خود تحت عنوان «بررسی ادله جامعه شناختی و روان شناختی دین» به نقادی بخشی از ادله و ادعاهای نویسنده مورد نظر پرداختیم. در این بخش بحث خود را در سه محور ذیل پی می‎گیرم:

1. جهان بدون آفریدگار دانا و توانا قابل تبیین نیست؛

2.  بررسی تعارض علم و دین؛

3.  شرور عالم مسأله‎ای علیه وجود خدا نیست.

تبیین جهان بدون آفریدگاری دانا و توانا ممکن نیست

این ادعای نویسنده که دستاوردهای علمی، اعتقاد به خدا را به چالش کشیده و اینکه طبیعت را میتوان بدون توسل به خدا مورد بررسی قرار داد حتی از نظر بسیاری از دانشمندان علوم تجربی نیز مردود است. "جان کلولند" دانشمند شیمی‎دان و فیزیک‎دان دربار? این که جهان آغازی داشته و نمی‎تواند ازلی باشد می‎گوید: «در شیمی این مطلب به دست آمده که ماده روزی نابود می‎شود، بنابراین ناچار باید آغازی داشته باشد، چون ماده خود و قوانین حاکم بر خود را نمی‎تواند بیافریند. عمل آفرینش ناچار باید به وسیله‎ی عاملی غیر مادی صورت گرفته باشد.»[1]  

"فرانک آلن"[2]  درباره احتمالات قابل طرح در تبیین جهان می‎گوید: «چهار فرض درباره جهان قابل تصور است:

 فرض اول: جهان ساخته شده از مفاهیم ذهنی باشد؛ فرض دوم: جهان ماده و انرژی به خودی خود از عدم برخاسته باشد؛ فرض سوم: جهان ازلی بوده باشد؛ فرض چهارم: جهان دارای آفریدگار مشخصی باشد. فرض اول و دوم بسیار نامعقول و غیر قابل اعتناء هستند. فرض سوم هم امکان‎پذیر نیست، زیرا قانون ترمودینامیک ثابت کرده است که جهان رو به وضعی روان است که همه‎ی اجسام به درجه حرارت پست مشابهی می‎رسند و دیگر انرژی قابل استفاده‎ای وجود نخواهد داشت؛ و اگر جهان ازلی بود باید خیلی پیش از این به این وضعیت میرسید؛ ‎بنابراین جهان نمی‎تواند جز آفریده باشد.»[3]  

 نه تنها جهان با این ‎عظمت، بلکه حتی گوشه‎ای از پدیده‎های بی‎شمار جهان، از جمله پدیده حیات ‎را نمی‎توان بدون فرض وجود آفریدگاری ذی‎شعور و برتر از عالم ماده ‎تبیین کرد. این که جهان دلیلی بر وجود آفریدگار است، مورد اذعان بسیاری از دانشمندان علوم تجربی است.[4] 

 "فرانک آلن" ‎می‎گوید:«اگر در آغاز حیات نقشه‎ای در کار نبود، موجودات زنده ناچار باید بر اساس تصادف پیدا شده باشند. از طرفی جزء اصلی یاخته‎های زنده را پروتئین‎ها تشکیل می‎دهند که از پنج عنصر کربن، ئیدروژن، نیتروژن، اکسیژن و گوگرد تشکیل شده‎اند. احتمال کنار هم قرار گرفتن آن پنج عنصر به طور تصادفی برای تشکیل مولکول‎های پروتئین و مقدار ماده‎ای که باید پیوسته در حال مخلوط شدن باشد، و مدت زمانی که برای صورت گرفتن این ترکیب لازم است همگی قابل محاسبه‎اند. یک ریاضی‎دان سوئیسی به نام «شارل اوژن گوی» این حساب را انجام داده و حد احتمال را 1 نسبت به 10160  یافته است؛ یعنی در هر 10160 ترکیبی که ممکن است صورت گیرد تنها یک بار احتمال آن هست که ترکیبی مانند پروتئین از آن مخلوط بی‎ترتیب حاصل شود. مقدار مواد لازم برای این کار میلیون‎ها بار بیش از مواد تشکیل دهنده جهان است. زمان لازم برای تشکیل پروتئین به صورت تصادفی تقریباً بینهایت بیلیون سال است؛ یعنی 10243. علاوه بر آن‎ پروتئین‎ها از مواد زنجیری موسوم به اسیدهای آمینه تشکیل شده‎اند. ‎اگر زنجیر ترکیبی اتم‎های این مواد ‎به صورت غلطی به یکدیگر پیوسته شوند به جای آن که مایه حیات باشند، زهر کشنده خواهند بود.پروفسور ج.ب.لیتر انگلیسی حساب کرده که زنجیر یک پروتئین ساده ممکن است بر 1048 شکل مختلف تشکیل شود. غیر ممکن است که این همه احتمال به تصادف جمع شوند تا مولکولی از پروتئین ساخته شود. تازه پروتئین ماده بی‎جانی است که اگر گوهر اسرار‎ آمیز زندگی به آن در آمیزد، زنده می‎شود. تنها عقل بی‎پایان، یعنی خداوند است که می‎دانسته که چنین مولکولی قابل پذیرفتن حیات است و توانسته است آن را بیافریند و به آن زندگی ببخشد».[5] 

 در پاسخ به این ‎گفته نویسنده: «جهانی که در خود نظم دارد به هیچ خدا یا ناظمی نیاز ندارد»، باید گفت، که مراد از نظم مورد نظر خداپرستان در اثبات آفریدگار دانا و توانا، نظم هدفمند است؛ یعنی هر پدیده‎ای آن چنان با پدیده‎های مرتبط با خود انسجام و هماهنگی دارد که هدف خاصی را دنبال می‎کند.[6]  مثلاً بدن یک زن با چنان تجهیزاتی آفریده شده است که به محض زایمان سینه‎اش پر از شیر می‎شود و نوزاد او از چنان اعضایی برخوردار شده که بتواند به راحتی از این شیر مادر که غذای مناسب اوست بهره‎مند شود. این که هر کدام از این پدیده‎ها علل مادی دارند قابل انکار نیست، لکن سخن این جاست که پدیده اول چنان آفریده شده است که در خدمت پدیده دوم بوده و ادامه‎ی حیات آن را تأمین می‎کند؛ این همان چیزی است که هیچ عاقل بی‎غرضی نمی‎پذیرد که بدون وجود ناظمی دانا و توانا تحقق پیدا کرده و اثر و خاصیت ماده بی‎شعور یا حاصل تصادف باشد. اگر ‎تصادفی باشد نمی‎تواند در این همه مورد که قابل شمارش نیست، ‎‎پدید آید.[7]




  
   1   2      >