کیهان شناسی معاصر مبتنی بر بعضی تعمیم های مناقشه پذیر استکه هر چند سال یک بار جای خود را به تعمیم های
جدیدتر میدهند.
اطّلاعات علمی ما درباره وضعیت جهان بزرگ، بسیار ناقص است چنانکه به مااجازه نمیدهد بر مبنای نظریهها و
الگوهای موقّتیفیزیک، چگونگی مبدأ ومنتهای جهان را تعیین کنیم. به قول جان با کال(J. Bahcal؛
اختر فیزیک دانآمریکایی): «من شخصاً، فکر میکنم که این گستاخی است که باور کنیم انسانبتواند ساختار کامل
زمانی جهان، تحوّل و توسعه آن و سرنوشت نهایی آن را از10 به توان منفی 19 ثانیه اوّل خلقت تا10 به توان
ده سال بعد، براساس سه یاچهار حقیقت (تجربی) که خیلی هم به طور دقیق
شناخته شده نیست و میانمتخصّصان مورد مناقشه است، تعیین کند. من این را گستاخی میبینم».
چیزی که فیزیک دانان معاصر کمتر به آن توجّه کردهاند این که یکنظریهعلمی باید دادههای تجربی را پیشبینی کند
ولی آیا برای تأیید آنکافی است؟به دیگر سخن: توفیق نظریههای موجود در مرحله عمل، شرط کافی برای صحّت
آنها نیست؛ از این رو، نمیتوان بر مبنای آن ها در هستیشناختی و کیهانشناختیاظهار نظر کرد و ما ورای فیزیک
را منتفی دانست. بدیهی است کسانی که درپایان قرن بیستم به جهان شمول دست یابند، جهان را از خالق آن بینیاز
فرضکنند. این انیشتین متفکر استکه میپذیرد: «ما به مثابه طفلی خردسال هستیم که وارد کتابخانههای بزرگ
میشود که همه دیوارهای آن از زمین تا سقف با کتاب هایی به زبان هایگوناگون پوشیده شده است. کودک
می داند که باید کسانی آن کتاب ها را نوشتهباشند، امّا نمی داند آن ها را چه کسانی و چگونه نوشتهاند.
زبان های متعددکتاب ها را نیز نمیفهمد. کودک طرحی مشخّص در ترتیب کتاب ها میبیند؛ نظمیاسرارآمیز،
که او آن رادرک نمیکند ولی میتواند با حّسی مبهم، حدس بزند. به نظر من، وضعیت این کودک همانند
وضعیت عقل انسان در برابر خداست.
امروزه در مجامع فیزیک دانان، از خدا و دین صحبت کردن بابِ روزنیست و متأسفانه، چنان که
انیشتین بحقّ تذکر داده است دانشمندانامروزی،به طرز باور نکردنی، به شیوههای مدرن اهمیت میدهند:
و مندرک نمیکنم کهچگونه در دورههایی، به ویژه، دورههای ناپایداری و بیاطمینانی، مُدهایروز به
میزان نفوذ آن در لباس خانم ها، به نظریههایعلمی نیز راهمییابند».
باید تحوّلات فیزیک در قرن بیستم، وبحرانی که در حال حاضر درغالب مسائل بنیادی با آن روبروست،
به فیزیکدانان آموخته باشد که در اظهار نظرها، محدودیت های این علم را در نظر بگیرندو به مفاد
«و مااوتیتم منالعلم الا قلیلاً» (اسراء / 85) ایمان آورند.
آندره مرسیه (Andre Mercier؛ استاد دانشگاه برن سوئیس) حقّمطلب را خوبادا کرده است
: «یکی از آموزش های بزرگ فیزیک قرن بیستم، در مقایسه با غرورعلم قرن نوزدهم، این است که
بهمحدودیت های علم اذعان کرده است...
اگر فیزیک برای علوم نقش الگو دارد، به دلایل تاریخی است. امّا بیشتربه این دلیل است که فیزیک دقیق ترین
علوم است، چه از لحاظ استفاده ازریاضیات پیشرفته و چه به کارگیری دقیق ترین فنون تجربی.
بااین همه، نباید آن را با ابتدا و انتهای دانش و حکمت اشتباه گرفت».