سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم چیزى از کار دین را براى بهبود دنیاى خود وانگذارد جز آنکه خدا چیزى را که زیانش از آن بیشتر است پیشاپیش آنان آرد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
اثبات وجود خداوند ، آیا جهان خالق دارد یا ازلی است ؟ ، دانشمندان و خدا ، فیزیک دانان و خداباوری ، فیزیکدانان غربی و اعتقاد به دین ، بشارت آمدن حضرت محمد و عیسی مسیح و مهدی ، قرآن از نگاه دانشمندان غربی ، اعجاز قران درباره مرکز دروغ گویی ! ، محاسبه سرعت نور در قرآن ، معاد از لحاظ علمی ، معجزه زمین شناسی قران ( پست ترین نقطه زمی ، معجزه قرآن - اتساع زمانی ، معجزه قرآن - پیدایش هستی ، معجزه قرآن - تجزیهء اتم ، معجزه قرآن جدایی قاره ها ، معجزه قرآن - ستونهای نامرئی آسمان ، معجزه قرآن گسترش کائنات ، معجزه قرآن - نطفه گذاری در درختان بواسطهء باد ، معجزه قرآن به وجود مدارهای خورشید و ماه ، معجزه قرآن تشکیل شدن جو زمین و زمین از هفت لا& ، معجزه قرآن در مورد تاریکی اعماق دریا ، معجزه قرآن در مورد مورچه ، معجزه قرآن درباره پرده های جنینی ، معجزه قرآن درباره وحدت هستی ، معجزه قرآن ربُّ المشارق والمغارب ، معجزه قرآن فروپاشی ستارگان ، معجزه قرآن وجود برزخ در میان دریاها ، معجزه قران - اسپرم های زنده در منی انسان ، معجزه قران - دوگانگی یا دو قطبی بودن همه چ ، معجزه قران در تحریم شرابخواری ، معجزه قران- کمبود اکسیژن در طبقات فوقانی جو ، نظم راز بزرگ هستی دکتر محسن فرشاد ، هاوکینگ و اعتراف به وجود خدا ، هر چیزى خداوند را تسبیح مى گوید ! ، اهرام مصر و معجزه قرآن ! ، با علم هم، میتوانیم به خدا ایمان بیاوریم! ، قرآن و کاهش اضطراب ، قران و نظریه تکامل ، قسم به آسمان دارای راهها ! ، آفرینش جهان ، اثبات وجود خدا نوشته جان کلوور ، آیا پروتئین بصورت تصادفی به وجود آمده است ؟ ، آیا جهان از عدم به وجود آمده است ؟ ، بهترین زمان برای شیردهی طبیعی و قرآن ! ، پاسخ به ادعاهای بی اساس استیون هاوکینگ ، پایه های شریعت اسلامی ، جنین انسان و قرآن ، جهان علم به سوى خدا باز می گردد ! ، چرا خداوند خالقی ندارد ؟ ، چهار دلیل عمده برای اثبات وجود خدا ، خدا کجاست ؟ ، اثبات وجود خداوند با برهان ، احتمال تصادفی به وجود آمدن حیات در دنیا ، ادعای هاوکینگ مبنی بر جامعیت فیز&# ، استیون هاپکینز ، اشاره قرآن به وجود کروموزوم XY ، اعجاز تشریعی در قرآن ، اعجاز قرآن به تشکیل کائنات از یک توده گازی شکل ، اعجاز قرآن در مورد زنبور عسل ، اعجاز قران در مورد حرکت خورشید ، قرآن از دیدگاه دانشمندان ایتالیائى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان اسکاتلندى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان انگلیسى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان روسى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان آمریکایی ، قرآن از دیدگاه دانشمندان فرانسوى ، قرآن از دیدگاه دانشمندان هلندی ، رفع یک شبهه - فرو رفتن خورشید در چشمه ! ، زمین سیاره ای ویژه ! ، ستاره های سیاه ، شب و قرآن ! ، طراحی بی نهایت هوشمند ، طرح عظیم استیون هاوکینگ ، عاقبت خورشید و قرآن ! ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :23
بازدید دیروز :44
کل بازدید :115468
تعداد کل یاداشته ها : 93
103/2/30
2:45 ع

بن بست طرفداران أزلیت جهان

اهمیت نظریه ی “انفجار بزرگ” تنها به بُعد علمی و فلکی آن منحصر نمی شود،این نظریه سلاح یا بهانه بزرگی که فلاسفه،متفکرین ودانشمندان ملحد بدان استناد می کردند،از دستشان بیرون کشید و آنها را خلع سلاح نمود،زیرا که به افسانه ی “ازلیت ماده و ازلیت جهان” پایان داد.بسیاری ازدانشمندان و فلاسفه ی ملحد از این نظریه اظهار ناخرسندی کردند،برای مثال یکی از فلاسفه ملحد بنام”آنتونی فلوف”می گوید:(می گویند اعتراف از لحاظ روانی برای انسان مفید است.لذا من اعتراف می کنم:الگوی انفجار بزرگ واقعاً ملحدان را در تنگنای بزرگی قرار داد،زیرا علم، عقیده ای را ثابت کرد که کتب دینی از آن دفاع کرده اند…اعتقاد به اینکه جهان آغازی دارد.)
دونیس سکایما” یکی ازدانشمندان طرفدار پروپاقرص نظریه ی “جهان پایدار”می گوید:( من از نظریه “جهان پایدار” بخاطر درستی اش دفاع نکرده ام،بلکه میل داشتم که درست باشد،ولی پس ازجمع شدن دلایل ،معلوم شد که بازی تمام شده است،و باید نظریه”جهان پایدار” را کنار بگذاریم.)

با وجود اینکه ماده؛ حادث و غیر ازلی است،و جهان آغازی دارد که حاکی از آفرینش آن بوسیله آفریننده ای است،ولی طبیعت “انفجار بزرگ” دلیل دیگری را به دلایل قبلی اضافه کرد،و آن اینکه این جهان با نظمی دقیق و برنامه ای حساب شده؛ آفریده شده است،زیرا که هر انفجاری باعث تخریب ،نابودی،پراکندگی و پخش وپلا شدن مواد می شود ،ولی هنگامی که می بینیم انفجاری با چنین شدت و عظمت، منجر به تشکیل ومیلاد جهانی بسیار منظم می شود،نتیجه می گیریم که در پشت آن دستی
دانا،توانا،مدیر،مدبر،بی نهایت و مافوق طبیعی وجود داشته است،”فِِرِد هویل”دانشمند مشهور بریتانیایی به این مطلب اشاره می کند و می گوید:« نظریه ی “انفجار بزرگ” می گوید که جهان در نتیجه ی یک انفجار بزرگ بوجود آمده است،و ما می دانیم که هر انفجاری،ماده را پراکنده و آنرا با بی نظمی پخش و پلا می کند،ولی این انفجار بشکل اسرار آمیزی؛ بر عکس عمل کرده است،یعنی ماده را برای تشکیل کهکشانها؛ جمع آوری کرده است.»

سرعت گسترش جهان

یکی ازمهمترین اسرار انفجار بزرگ،سرعت فوق العاده ی گسترش کیهانی است که پس از این انفجار پدید آمد،”
پل دیویس “دانشمند معروف بریطانیایی در این زمینه می گوید:«محاسبات نشان داده است که سرعت گسترش جهان در مسیر بسیار پیچیده ای پیش می رود،اگر جهان اندکی کمتر از سرعت کنونی گسترش پیدا می کرد،بخاطر نیروی جاذبه دچار فرو پاشی داخلی می شد،و اگر این سرعت اندکی از سرعت کنونی بیشتر بود،شیرازه ی جهان از هم گسیخته می شد و متلاشی می گشت،و اگر سرعت انفجار از سرعت کنونی اش به اندازه ی یک ملیارد ملیاردم تفاوت داشت ،همین برای ایجاد خلل در تعادلِ لازم کافی بود؛بنابراین انفجار بزرگ یک انفجار عادی نبوده ،بلکه از تمام جهات یک عملیات کاملاً حساب شده و بسیار منظم بوده است. »
از این همه شواهد و دانسته های علمی چه نتیجه ای می گیریم؟”
پُل دیویس”(3) نتیجه حتمی این دلایل جدل ناپذیر را چنین شرح می دهد:« بسیار سخت است انکار کنیم که نیرویی عاقل و هوشمند،بر اساس محاسبات بسیار دقیق و حساس ،این جهان را بوجود آورده است…تغییرات عددی بسیار حساس و دقیق که در معادلات اساسی جهان وجود دارد،دلیلی بسیار قوی بر طراحی چار چوب این جهان است

استفن هاوکینگ ( (Stephen Hawking) ” فیزیکدان مشهور بریطانیایی(4) در کتابی تحت عنوان:( تاریخ مختصر زمان A Brief History Of Time ( در باره ی دقت شگفت آور سرعت گسترش جهان,در ثانیه نخستِ انفجار بزرگ میگوید:(سرعت گسترش جهان،سرعتی بسیار حساس ودقیق است،تا آنجا که اگر این سرعت در ثانیه اول انفجار ،کمتر از یک ملیون×ملیاردم سرعت آن بود، جهان قبل از اینکه به وضعیت کنونی برسد،از هم می پاشید
).اینست اندازه ی دقت شگفت آوری که درتنظیم این انفجاروطراحی سرعت آن بکار رفته است.
نتیجه قطعی که دانشمند ستاره شناس آمریکایی (
جورج کرنشتاین) در کتاب خود تحت عنوان:جهان همبسته (Symbiotic Universe) به آن می رسد این است:( هر اندازه که دلایل دقیقتر می شود،همواره با همان حقیقت مواجه می شویم،و آن اینست که:نیرویی هوشمندِ مافوق طبیعی؛ در پیدایش جهان دست داشته است
.)
?قَالَت رُ سُلُهُم أَفِی الله شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرضِ ؟ ?یعنی:( پیامبرانشان گفتند:
آیا در خدایی که آفریننده آسمانها و زمین است، شکی وجود دارد؟) ?سَنُرِیهِم آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَ فِی أَنفُسِهِم حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُم أَنَّهُ الحَقُّ?یعنی:(بزودی نشانه هایمان را در آفاق(جهان)و درخودشان به آنها نشان می دهیم،تا برایشان روشن شود که اوحق است)


  

سوپ کیهانی(2)
مادامی که جهان در حال گسترش است ،پس اگر فیلم آفرینش را به عقب برگردانیم،بطور حتم ، همه جهان را در گذشته در یک نقطه، متمرکز خواهیم یافت، دانشمندان این نقطه را “
اتم نخستین”یا “سوپ کیهانی”نامگذاری کرده اند.دانشمندان دیگر گفته اند که:”حجم این نقطه مساوی با صفر و جرم آن بی نهایت بوده است”.و این به عبارت دیگر یعنی اینکه جهان از عدم بوجود آمده است ،زیرا مفهوم “نقطه ای که حجم آن صفر است”غیر از این نمی تواند باشد.
ولکن این چه نیرویی بوده که صدها ملیارد کهکشان را با سرعتی دیوانه وار پرتاب کرده،و آنها را از همدیگر دور ساخته ،و در نتیجه این دور شدنِ سریع، جهان گسترش پیدا کرده است؟این نیرو نمی تواند نیروی جاذبه یا نیروی دفع مغناطیسی بین قطبهای همسان باشد؛زیرا نیروی جاذبه، نیرویی است که اجرام آسمانی را به طرف مرکز جذب می کند ،نه اینکه آنهارا به طرف خارج دفع کند،نیروی دفع مغناطیسی هم خیلی ضعیف تر از آن است که بتواند از عهده ی چنین کاری بر آید.از طرفی بخاطروجود تعادل الکتریکی در جهان ،چنین نیرویی در اجرام آسمانی تقریباً وجود ندارد،پس ناچار انفجار هولناکی در آغاز پیدایش جهان ،منجر به چنین گسترشی شده است.
دانشمندان این انفجار را “انفجار بزرگ یا”
BIG BANG  نامیدند ،که پس از اجرای برخی اصلاحات ،تعریف فعلی این نظریه بطور خلاصه چنین است: ((اتم نخستین که حاوی مجموع ماده و انرژی بوده، دچار انفجاری هولناک می شود ،در لحظات اولیه ی انفجار، درجه ی حرارت آن، به چندین تریلیون درجه می رسد،بطوری که در چنین شرایطی اجزای اتمهابوجودمی آیند، از این اجزاء ،اتمها بوجود می آیند،و از این اتمها غبار کیهانی تشکیل می شود؛ که بعدها کهکشانها از آن پدیدمی آیند.))

زمان انفجار جهان
سؤال اینست که این انفجار بزرگ چه زمانی رخ داد؟ جواب قطعی برای این سؤال وجود ندارد،ولی اگر بخاطر آوریم که “ثابت هویل” برای یک سال نوری برابر با 15،3کیلومتر/ثانیه است،به رقم 20 میلیارد سال دست پیدا می کنیم.ولی نباید فراموش کنیم که سرعت گسترش جهان و دور شدن کهکشانها ثابت نیست،و در گذشته سریعتر بوده است.لذا تاریخ انفجار باحتمال غالب ،تقریبا
15 میلیارد سال پیش بوده است،که این رأی در حال حاضر راجح است.
یکی از نشانه های مهم انفجار بزرگ ،وجود تشعشعات کیهانی است،دانشمندان می گویند:اگر این انفجارواقعاً اتفاق افتاده باشد،پس باید تشعشعاتی نیز از خود بر جای گذاشته باشد. این تشعشعات هم عملاً کشف شد، در سال1989م
سازمان پژوهشهای فضایی امریکا(ناسا
) یک قمر مصنوعی را جهت تحقیق وبررسی این تشعشعات به فضا فرستاد،و آنرا با مدرنترین دستگاههای حساس مجهز نمود،این فمر مصنوعی توانست تنها در عرض هشت دقیقه این تشعشات را پیدا کرده و آنرا اندازه گیری نماید.
نشانه ی دیگری بر درستی این نظریه آنست که:مقدار و نسبت وجود دو گاز هیدروژن و هلیوم با محاسبات این نظریه مطابقت می کند،
اگر جهان ازلی می بود،تمام هیدروژن موجود تا بحال سوخته بود؛و به گاز هلیوم تبدیل شده بود!



  

آیا جهان خالق دارد یا ازلی است ؟

 

  - آغاز جهان

این جهان پهناور و وسیع که انسان حدو مرزی را برای آن نمی شناسد،

از دیر باز برای انسان سؤال برانگیز بوده ،و حس کنجکاوی او را تحریک

میکرده است، پرسشهای پیچیده وبسیاری در ذهن انسان وجود داشته

 است از قبیل اینکه:این جهان چگونه بوجود آمده است؟عمر آن چقدر

است؟آیا حادث است، یا قدیم و ازلی؟آیا ممکن است دو ازلی در آنِ

واحد وجود داشته باشد:آفریننده ازلی و جهان ازلی؟

 
امام محمد غزالی رحمه الله اولین کسی بود که معضل ازلی بودن جهان را حل نمود و به تمام سؤالهای مطرح شده پیرامون “مدت ترک” یعنی فاصله زمانی بین ازل و آغاز پیدایش جهان پاسخ داد.او گفت که جهان حادث است و قبل از آن زمانی وجود نداشته است…بدین معنا که زمان و مکان بعد از پیدایش جهان بوجود آمده اند؛زیرا زمان با حرکت مرتبط است،و اگر تصور کنیم که همه چیز در جهان از حرکت بایستد وبه حال سکون در آید،در آن صورت زمان هم متوقف خواهد شد،یعنی دیگر زمانی وجود ندارد.و بنابراین توهم وجود زمان قبل از آفرینش جهان خطاست.
هنگامی که نظریه نسبیت، به زمان به عنوان بُعد چهارم اشاره کرد،خیلی بدیهی بودکه در جهانی که هنوز ابعاد دیگر آن (ابعاد سه گانه مکان: طول،عرض،ارتفاع) خلق نشده است،وجود زمان(بعد چهارم) معنایی ندارد.
ما در اینجا نمی خواهیم وارد جزئیات فلسفی شویم که برای خواننده ملال آور و یا ناخوشایند است،بلکه قصد داریم به آخرین نظریه علمی پیرامون پیدایش جهان اشاره کنیم که با دلایل علمی ثابت می کند که این جهان حادث است و یک ملیارد سال پیش بوجود آمده است.

جهان بین سکون و حرکت:

حقیقت این است که کشف پدیده رادیواکتیو توسط انسان ،اولین ضربه را به تئوری ازلیت ماده وارد کرد،مادامی که خورشید و همه ستارگان دیگرفروزانند و از خود اشعه صادر می کنند،پس لابد آغازی دارند،زیرا اگر ازلی بودند سوختشان ملیاردها سال پیش تمام شده بود.
ولی دانشمندان ملحد این حقیقت آشکار را نادیده گرفته و به دفاع خود از جهان ازلی که نیازی به خالق ندارد،ادامه دادند.تا نیمه نظریه پذیرفته شده ای در محافل علمی بود،این نظریه می گویدکه “جهان ساکن است واز حیث زمانی و مکانی بی نهایت است”.
این الگوی جهانی ،خیال فلاسفه ملحد را راحت می کرد وبه آنها یک سند علمی می داد و یا حد اقل، مهمترین ادعای آنها را در موردازلیت ماده نقض نمی کرد.
از طرفی علم فیزیک وسیله مهمی را برای شناخت بسیاری از ویژگیهای ستارگان و اجرام آسمانی عرضه کرد،در سال 1913م “
فاستو مالون سلیفر” کشف کرد که بعضی از اجسام-که در گذشته گمان می رفت غبار کیهانی باشند-با سرعتی معادل 1800 کیلو متر بر ثانیه از ما دور می شوند،این کشف برای دانشمندان بسیار شگفت آور بود،این اجسام در واقع کهکشانهایی بودند که بسیار از ما دورند…سپس در سال 1929م” ادوین هابل
” قانون معروفش را اعلام کرد:( کهکشانها با سرعتی از ما دور می شوند که با دوری آنها از ما نسبت مستقیم دارد)
بعدها معلوم شدکه کهکشانها نه فقط از ما دور می شوند،بلکه خود آنها نیز از همدیگر دور می شوند.و این بدان معناست که جهان پیوسته در حال گسترش است،و این مصداق گفتار باریتعالی است که می فرماید:

والسَّمَاءَ بَنَینَاهَا بِأَییدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ


(سوره ذاریات آیه47)

و آسمان را با دستهایی بنا کردیم و ماگسترش دهندگانیم



91/8/1::: 8:3 ع
نظر()
  

اثبات وجود خداوند با برهان

دلایل فراوانی بر اثبات وجود خدا اقامه شده است که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
1-برهان امکان، یا برهان «امکان و وجوب».
این برهان از چهار مقدمه‌ یقینی تشکیل می یابد:
الف) هیچ ممکن الوجودی ذاتاً ضرورت وجود ندارد،
یعنی هنگامی که عقل، ماهیتش را در نظر می گیرد، آن را نسبت به وجود و عدم، یکسان می بیند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتی برای وجود آن نمی بیند.
این مقدمه، بدیهی و بی نیاز از اثبات است. زیرا محمول آن از تحلیل مفهوم موضوع به دست می آید و فرض ممکن الوجود بودن عیناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.
ب) هیچ موجودی بدون وصف ضرورت، تحقق نمی یابد،
یعنی تا هنگامی که همه راه های عدم به روی آن مسدود نشود، به وجود نمی آید، و به قول فلاسفه «الشیء ما لم یجب لم یوجد». به دیگر سخن: موجود یا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و یا ممکن الوجود است، و چنین موجودی تنها در صورتی تحقق می یابد که علتی آن را ایجاب کند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، یعنی به گونه ای شود که امکان عدم نداشته باشد. این مقدمه هم یقینی و غیر قابل تشکیک است.
ج) هنگامی که وصف ضرورت، مقتضای ذات موجودی نبود، ناچار از ناحیه موجود دیگری به آن می رسد، یعنی علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغیر می سازد.

این مقدمه نیز بدیهی و غیر قابل تردید است، زیرا هر وصفی از دو حال، خارج نیست: یا بالذات است و یا بالغیر. هنگامی که بالذات نبود، ناچار بالغیر خواهد بود. پس وصف ضرورت هم که لازمه هر وجودی است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود دیگری حاصل می‌شود که آن را علت می نامند.
د) دور و تسلسل در علل محال است. این مقدمه هم یقینی است، زیرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقیضین می نماید و محال بودن اجتماع نقیضین بدیهی است.
با توجه به این مقدّمات یقینی، برهان امکان به این صورت تقریر می‌شود: موجودات جهان، همگی با وصف ضرورت بالغیر،‌ موجود می شوند، زیرا از یک سو ممکن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوی دیگر، هیچ موجودی بدون وصف ضرورت تحقق نمی یابد (مقدمه دوم) پس ناچار، دارای وصف ضرورت بالغیر می‌باشند و وجود هر یک از آن‌ها به وسیلة علتی ایجاب می‌شود (مقدمه سوم).
اکنون اگر فرض کنیم که وجود آن‌ها به وسیله یک دیگر ضرورت می یابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض کنیم که سلسلة علل،‌تا بی نهایت پیش می رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوی آن‌ها باطل و محال می‌باشد(مقدمه چهارم) پس ناچار باید بپذیریم که در رأس سلسله علت ها موجودی است که خود به خود ضرورت وجود دارد، یعنی واجب الوجود است.
این برهان را به صورت دیگری نیز می توان تقریر کرد که نیازی به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن این که: مجموعه ممکنات به هر صورت که فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتی در آن‌ها تحقق نمی یابد، در نتیجه، هیچ یک از آن‌ها موجود نمی شود، زیرا هیچ کدام از آن‌ها خود به خود دارای ضرورتی نیستند تا دیگری در پرتو آن ضرورت یابد.
به دیگر سخن: ضرورت وجود در هر ممکن الوجودی ضرورتی عاریتی است و تا ضرورتی بالذات نباشد، جایی برای ضرورت های عاریتی نخواهد بود.
2ـ برهان تقدّم:

علت، تقدّم وجودی دارد بر معلول (نه تقدّم زمانی). معلول با این که هم زمان با علت است و از این نظر تقدّم و تأخری در کار نیست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت که مشروط به وجود معلول نیست، یعنی درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی‌کند» اما درباره علت صادق نیست که: «تا معلول وجود پیدا نکند، او وجود پیدا نمی کند». کلمه «تا» مفید مفهوم شرطیّت و مشروطیّت و تقدّم ذاتی است.
مثال: فرض می‌کنیم گروهی می خواهند در امری، مثلاً حمله به دشمن، اقدام کنند اما هیچ یک از آن‌ها حاضر نیست پیش قدم شود و حتی حاضر نیست هم قدم باشد. به سراغ هر کدام که می رویم، می‌گوید «تا» فلان شخص حمله نکند، من حمله نخواهم کرد. شخص دوم همین را نسبت به شخص سوم می‌گوید و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همین طور... یک نفر پیدا نمی شود که بلا شرط حمله کند. آیا ممکن است در چنین وضعی حمله صورت گیرد؟ البته نه، زیرا حمله ها مشروط است به حمله دیگر، حمله غیر مشروط وجود ندارد و حمله های مشروط که سلسله را تشکیل می دهند، بدون شرط، وجود پیدا نمی کنند، نتیجه این است که هیچ اقدامی صورت نمی گیرد.
اگر سلسله ای غیر متناهی از علل و معلولات فرض کنیم، چون همه ممکن الوجود می باشند، وجود هر کدام مشروط بر وجود دیگری است که آن دیگری نیز به نوبه خود مشروط به دیگری است، تمام آن‌ها به زبان حال می‌گویند «تا» آن یکی دیگر وجود پیدا نکند،‌ ما وجود پیدا نخواهیم کرد، و چون این زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه یک جا مشروط هایی هستند که شرط شان وجود ندارد، پس هیچ یک وجود پیدا نخواهد کرد.
از طرف دیگر چون می بینیم موجوداتی در عالَم هستی وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غیر معلول و شرط غیر مشروطی در نظام هستی هست که این‌ها وجود پیدا کرده اند.

3- برهان تجربی (دلیل علمی )
مهم ترین دلایل علمی برای اثبات وجود خدا ، آن دلایلی است که از راه نظم موجود در طبیعت و موجودات طبیعی می توان به وجود خداوند حکیم و مدبر رسید . تمام رشته های علوم ثابت می کند که در دنیا نظام معجزه آسایی وجود دارد که اساس آن ،قوانین وسنن ثابت و غیر قابل انکار جهان هستی است. تلاش و کوشش دانشمندان و احاطه به این قوانین ،امکان می دهد که بشر از راز هستی پرده برداری کند که در این مختصر فقط به یک استدلال ساده از پرفسور ادموند کارل کورنفلد استاد و محقق شیمی لاستیک و داروهای ترکیبی آلی و تکامل شیمی آلی میآوریم؛ «پرفسور ادوین کانلین زیست‏شناس دانشگاه پرینستون غالبا میگفت: «احتمال پیدایش زندگی از تصادفات به همان اندازه است که در نتیجه حدوث انفجاری در یک چاپخانه، یک کتاب قطور لغت بوجود آید»
من این بیان را بدون قید و شرط تأیید میکنم. من عقیده راسخ دارم که خدایی وجود دارد که جهان را خلق کرده و از آن نگهداری میکند... من خدا را خدایی (میدانم) که تمام کتب آسمانی از سوی وی نازل شده ودر آن کتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقیم حقیقت را به او نشان داده است... من اجازه میخواهم تا از چگونگی تأثیر شیمی آلی که در تقویت ایمان من بسیار مؤثر افتاده شمه‏ای بیان کنم. ما وجود یک حکمت عالیه را برای خلقت طبیعت قبول میکنیم، والا باید بگوئیم که این جهان و طبیعت که ما آن را ادراک میکنیم، فقط و فقط در نتیجه تصادف بوجود آمده است. برای کسی که شگفتیها و رموز و نظم و ترتیب شیمی آلی را مخصوصا در اجسام زنده دیده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتیجه تصادف بسیار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بیشتر مطالعه میکنیم و واکنش‏های این ذرات را بیشتر زیر نظر قرار میدهیم به همان اندازه روشن‏تر درمییابیم که یک عقل کل نقشه عالم طبیعت را طرح و با اراده و مشیت خود آن را خلق کرده است. این فکر نتیجه تجربه شخصی من است و غالب اوقات که در آزمایشگاه، میان اجسام بینهایت کوچک و فعل و انفعالات پیچیده و عجیب آنها کار میکنم، فکر عظمت و حکمت عالیه آفریدگار مرا مبهوت و متحیر میسازد.
فعل و انفعالات سلول حیوانی به قدری عجیب و پیچیده است که اگر کوچکترین انحرافی در آنها روی دهد باعث بیماری حیوان میشود. واقعا عجیب است که سازمانی به پیچیدگی یک سلول حیوانی بتواند خودبخود به حیات و فعالیت خویش ادامه دهد. برای این کار حتما وجود پروردگار فوق‏العاده حکیمی ضرورت دارد. من هر قدر بیشتر در آزمایشگاهها به کار تجربی میپردازم، ایمانم راسختر و محکمتر میشود و نسبت به فکر و حال بعضی از همکاران بیدین خودم، در هر نقطه جهان که باشند، بیشتر میاندیشم. وضع آنها در نظر من معمایی شده است که چگونه با مشاهده این همه دلیل بارز، باز نمیخواهند به وجود صانع اقرار کنند. در حالیکه یک ماشین ساده ساخت بشری طراح و سازنده‏ای لازم دارد، چگونه ممکن است موجوداتی که هزاران مرتبه پیچیده‏تر و عجیب‏تر از آنند، صانعی نداشته باشند.» (1)
سخنان این دانشمند ، مربوط به برهان نظم است که به طورخلاصه نمی تواند یک مجموعه منظم حتی یک موجود بسیار کوچک به صورت تصادف و اتفاق به وجود آید ، بلکه به سازنده و خالق حکیم و دانا تعلق دارد و پذیرش تصادف در خلقت آن قدر بی دلیل است که مانند پذیرش به وجود آمدن یک کتاب فلسفی و عملی دقیق با انفجار یک کارخانه چاپ کتاب.
برای توضیح بیشنر ، به
کتاب اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان تالیف جان کلوور ترجمه احمد آرام
مراجعه فرمایید.
پی نوشت:
1) اثبات وجود خدا، ص 230 ـ 227

 

 


  

زمین سیاره ای ویژه

زمین سیاره‌ای منحصر بفرد در منظومه شمسی است که در آن آب و اکسیژن و

نیتروژن که برای حیات ضروری‌اند، وجود دارد. زمین در فاصله حدود 150 میلیون

کیلومتری از ستاره خورشید قرار دارد. فاصله زمین تا خورشید به گونه‌ای است که

شرایط محیطی‌ آن قابلیت زیستن را به موجودات زنده می‌دهد. سیاره که ما بر روی آن

زندگی می کنیم دارای ویژگیهای منحصر به فرد زیر می باشد  :

   70  درصد سطح زمین را آب پوشانده است  .

 اتمسفر زمین تا ارتفاع 10000 کیلومتر ادامه دارد. این اتمسفر مانع رسیدن امواج

 مضر ماوراءبنفش و شهاب سنگ ها به زمین می گردد همچنین این اتمسفر همانند یک

عایق حرارتی عمل می کند و مانع خروج حرارت از زمین می شود  .

هسته آهنی مذاب زمین ایجاد کننده میدان مغناطیسی محافظ در اطراف زمین می باشد

که مانع رسیدن تشعشعات مضر خورشیدی می گردد. با چرخش زمین به دور خودش ،

چرخه‌هایی در هسته خارجی آن که از آهن مذاب تشکیل شده بوجود آمده ، جریانهای

الکتریکی تولید می‌کنند. این جریانها باعث ایجاد یک میدان مغناطیسی در فضای اطراف

زمین شده و پوششی محافظ در اطراف آن ایجاد می‌کنند. این میدان که کره مغناطیسی

نامیده می‌شود، زمین را در برابر جریانهای سریع ذرات باردار بادهای خورشیدی

محافظت می‌کند  .

زمین طی 23 ساعت و 56 دقیقه و 4 ثانیه بدور محور خودش می گردد  . تصور کنید

اگر این چرخش آهسته تر از این مقدار بود چگونه درختان در گرمای ظهر تابستان

می توانستند دوام بیاورند و چه شب های سرد طولانی در انتظارمان بود  .

 

زمین طی 365 روز و 6 ساعت و 49 دقیقه یک دور بدور خورشید می گردد  . 

کره ماه باعث می شود که محور زمین 23 درجه باشد که این باعث ایجاد چهار فصل

 می گردد. بدون وجود فصول، امکان ایجاد حیات بر روی زمین وجود نخواهد داشت  .

 اگر کره ماه زمین بزرگتر بود جزر و مدهای عظیمی بر روی زمین بوجود می آمد  .

 اگر جرم زمین کمتر بود (0.07 درصد کمتر از وزن فعلی) نیروی گرانش زمین

به اندازه ای نبود که بتواند اتمسفر را در اطراف خود نگه دارد  .

 

 


  

کیهان‌ شناسی‌ معاصر مبتنی‌ بر بعضی‌ تعمیم های‌ مناقشه‌ پذیر است‌که‌ هر چند سال‌ یک‌ بار جای‌ خود را به‌ تعمیم های

‌ جدیدتر می‌دهند.

 اطّلاعات‌ علمی‌ ما درباره‌ وضعیت‌ جهان‌ بزرگ‌، بسیار ناقص‌ است‌ چنان‌که‌ به‌ مااجازه‌ نمی‌دهد بر مبنای‌ نظریه‌ها و

الگوهای‌ موقّتیفیزیک‌، چگونگی‌ مبدأ ومنتهای‌ جهان‌ را تعیین‌ کنیم. به‌ قول‌ جان‌ با کال‌(J. Bahcal؛

اختر فیزیک دان‌آمریکایی‌): «من‌ شخصاً، فکر می‌کنم‌ که‌ این‌ گستاخی‌ است‌ که‌ باور کنیم‌ انسان‌بتواند ساختار کامل‌

 زمانی‌ جهان‌، تحوّل‌ و توسعه‌ آن‌ و سرنوشت‌ نهایی‌ آن‌ را از10 به توان منفی 19 ثانیه‌ اوّل‌ خلقت‌ تا10 به توان

 ده سال‌ بعد، براساس‌ سه‌ یاچهار حقیقت‌ (تجربی‌) که‌ خیلی‌ هم‌ به ‌طور دقیق‌

شناخته‌ شده‌ نیست‌ و میان‌متخصّصان‌ مورد مناقشه‌ است‌، تعیین‌ کند. من‌ این‌ را گستاخی‌ می‌بینم‌». ‌

چیزی‌ که‌ فیزیک دانان‌ معاصر کمتر به‌ آن‌ توجّه‌ کرده‌اند این‌ که‌ یک‌نظریه‌علمی‌ باید داده‌های‌ تجربی‌ را پیش‌بینی‌ کند

 ولی‌ آیا برای‌ تأیید آن‌کافی‌ است‌؟به‌ دیگر سخن‌: توفیق‌ نظریه‌های‌ موجود در مرحله‌ عمل‌، شرط‌ کافی‌ برای‌ صحّت‌

 آنها نیست‌؛ از این‌ رو، نمی‌توان‌ بر مبنای‌ آن ها در هستی‌شناختی‌ و کیهان‌شناختی‌اظهار نظر کرد و ما ورای‌ فیزیک‌

 را منتفی‌ دانست‌. بدیهی‌ است‌ کسانی‌ که‌ درپایان‌ قرن‌ بیستم‌ به‌ جهان شمول‌ دست‌ یابند، جهان‌ را از خالق‌ آن‌ بی‌نیاز

 فرض‌کنند. ‌این‌ انیشتین‌ متفکر است‌که‌ می‌پذیرد: «ما به‌ مثابه‌ طفلی‌ خردسال ‌هستیم‌ که‌ وارد کتابخانه‌های‌ بزرگ‌

می‌شود که‌ همه‌ دیوارهای‌ آن‌ از زمین ‌تا سقف‌ با کتاب هایی‌ به‌ زبان های‌گوناگون‌ پوشیده‌ شده‌ است‌. کودک

‌می داند که‌ باید کسانی‌ آن‌ کتاب ها را نوشته‌باشند، امّا نمی داند آن ها را چه‌ کسانی‌ و چگونه‌ نوشته‌اند.

 زبان های‌ متعددکتاب ها را نیز نمی‌فهمد. کودک‌ طرحی مشخّص‌ در ترتیب‌ کتاب ها می‌بیند؛ نظمی‌اسرارآمیز،

که‌ او آن‌ رادرک‌ نمی‌کند ولی‌ می‌تواند با حّسی‌ مبهم‌، حدس‌ بزند. به‌ نظر من‌، وضعیت‌ این‌ کودک‌ همانند

وضعیت‌ عقل‌ انسان‌ در برابر خداست.‌

امروزه‌ در مجامع‌ فیزیک دانان‌، از خدا و دین‌ صحبت‌ کردن‌ باب‌ِ روزنیست‌ و متأسفانه‌، چنان‌ که‌

انیشتین‌ بحق‌ّ تذکر داده‌ است‌ دانشمندان‌امروزی‌،به‌ طرز باور نکردنی‌، به‌ شیوه‌های‌ مدرن‌ اهمیت‌ می‌دهند:

 و من‌درک‌ نمی‌کنم‌ که‌چگونه‌ در دوره‌هایی‌، به‌ ویژه‌، دوره‌های‌ ناپایداری‌ و بی‌اطمینانی‌، مُدهای‌روز به‌

میزان‌ نفوذ آن‌ در لباس‌ خانم ها، به‌ نظریه‌های‌علمی‌ نیز راه‌می‌یابند». ‌

باید تحوّلات‌ فیزیک‌ در قرن‌ بیستم‌، وبحرانی‌ که‌ در حال‌ حاضر درغالب‌ مسائل‌ بنیادی‌ با آن‌ روبروست‌،

به‌ فیزیکدانان‌ آموخته‌ باشد که‌ در اظهار نظرها، محدودیت های‌ این‌ علم‌ را در نظر بگیرندو به‌ مفاد

«و مااوتیتم‌ من‌العلم‌ الا قلیلاً» (اسراء / 85) ایمان‌ آورند.

آندره‌ مرسیه (Andre Mercier؛ استاد دانشگاه‌ برن‌ سوئیس‌) حق‌ّمطلب‌ را خوب‌ادا کرده‌ است‌

: «یکی‌ از آموزش های‌ بزرگ‌ فیزیک‌ قرن ‌بیستم‌، در مقایسه‌ با غرورعلم‌ قرن‌ نوزدهم‌، این‌ است‌ که‌

به‌محدودیت های‌ علم‌ اذعان‌ کرده‌ است‌...

اگر فیزیک‌ برای‌ علوم‌ نقش‌ الگو دارد، به‌ دلایل‌ تاریخی‌ است‌. امّا بیشتربه‌ این‌ دلیل‌ است‌ که‌ فیزیک‌ دقیق ترین‌

 علوم‌ است‌، چه‌ از لحاظ ‌استفاده‌ ازریاضیات‌ پیشرفته‌ و چه‌ به‌ کارگیری‌ دقیق ترین‌ فنون‌ تجربی‌.

بااین‌ همه‌، نباید آن‌ را با ابتدا و انتهای‌ دانش‌ و حکمت‌ اشتباه‌ گرفت‌». ‌


  

جمع بندی و نتیجه
در چند دهه‌ اخیر، حدّت‌ نگرش‌ ضدّ دینی‌ و ضدّ خدایی‌ به‌ دلایل‌زیر، کم‌ شده‌ است‌، زیرا:
اوّلاً: توانایی‌ علم‌ در پاسخگویی‌ به‌ همه‌ پرسش های‌ ضروری‌ بشر، مورد تردید قرار گرفته‌است‌. دوم‌: جوامع‌ دینی‌ کوشیده‌اند که‌ با مجهز شدن‌ به‌ سلاح‌ علم‌ و هم سازی‌ دین‌ با علم‌، دست‌ کم‌ سازگاری‌ این‌ دو رانشان‌ دهند. با این‌ همه‌، هنوز در بسیاری‌ از محافل‌ علمی‌ بعضی‌فیزیک دانان‌ اصرار دارند که‌ در تعبیر نظریه‌های‌ فیزیکی‌ به‌ ویژه‌، نظریه‌های‌ کیهان‌شناختی‌ از تعابیری‌ که‌ به‌ نقش‌ خدا در خلقت‌ جهان‌ اشاره‌ می‌کنند، بپرهیزند و جهان‌ را خودزا و خودکفا تلقّی‌ کنند.
از جمله‌، نورث (J. D. North؛ فیزیک دان‌) اصرار دارد که‌ به‌ جای‌ واژه ‌خلقت‌، تعبیرهای‌ دیگری‌ مانند اوّلین‌ حادثه‌ یا رخداد خودبه‌ خود را بکار برد ‌و فیزیک دان‌ کیهان‌ شناس‌ دیگر، گرونبام (A. Grunbanm)، مسئله‌ «خلقت‌» را شبه‌ مسئله‌ می داند و از این‌ رو، سؤال‌ «آیا جهان‌ مبدأ زمانی‌ داشت‌؟» را پرسشی‌ صحیح‌ میداند و سؤال‌ «آیا جهان‌ خلقتی‌داشت‌؟» را شبه‌ِ سؤال‌ تلقّی‌ می‌کند. گرونبام‌ می‌گوید: «من‌ معتقدم‌ که ‌نقض‌ بقای‌ مادّه‌ انرژی‌ با اصطلاحی‌ مانند آفزایش‌ مادّه‌ توصیف‌ می‌شود نه‌ با واژه‌ خلقت‌». ‌
از طرفی‌، فیزیک دان‌ دیگری‌ بر این‌ باور است‌ که‌ در یک‌ نشریه‌ فیزیک ‌نباید نام‌ «خدا» را آورد، زیرا واژه‌هایی‌ نظیر خدا، خوش ‌تعریف‌ نیستند و در نتیجه‌، جایی‌ در یک‌ مجلّه‌ فیزیک‌ ندارند. ‌
در برابر آنان‌، فیزیک دانان‌ متدیّن‌ در اثبات‌ مبدأ الهی‌ جهان‌، به‌ نظم‌ و زیبایی‌ِ مشهود در جهان‌ توجه‌ می‌کنند و آن‌ را حاکی‌ از وجود خداوند دانا و توانا می دانند و نیز بر محدودیت های‌ علم‌ در پاسخگویی‌ به ‌پرسش های‌ اساسی‌ِ بشر تأکید می‌کنند. پس‌، به‌ شیوه‌های‌ گوناگون‌، به ‌سطوح‌ بالاتری‌ از علم‌ تجربی‌ اشاره‌ می‌کنند که‌ توجیهی‌ عقلانی‌ از توفیق‌ علم‌ به‌ دست‌ می‌دهد.
نکته‌ جالب‌ در این‌ مناقشات‌ این‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از منکران‌ مبدأ الهی‌جهان‌، بر الگوها و نظریه‌هایی‌ تأکید کرده‌اند که‌ بسیار بحث‌انگیز و مناقشه‌ پذیرند. برای‌ روشن‌ شدن‌ مطلب‌، به‌ ذکر دو نمونه‌ زیرمی‌پردازیم‌:
1. در حالی‌ که‌ علم‌ از لحاظ‌ عملی‌ توفیق‌ زیادی‌ داشته‌ است‌ آنچه ‌فن‌آوری‌ خیره‌ کننده‌ کنونی‌ گواه‌ روشن‌ آن‌ است‌ در حل‌ّ برخی‌ از مسائل ‌بنیادی‌ نظری‌، موفّق‌ نبوده‌ است‌. مثلاً، در قرن‌ حاضر، دو نظریه‌ بزرگ ‌موفّق‌ در فیزیک‌ داشته‌ایم‌: نظریه‌ نسبیّت‌ و نظریه‌ کوانتوم‌
. امّا، امروزه‌، هیچ‌ نظریه‌ای‌ نداریم‌ که‌ بتواند آن‌ دو نظریه‌ را با موفقیت‌ تلفیق‌ کند!
از سوی‌ دیگر، بسیاری‌ از نظریه‌ها یا الگوهایی‌ که‌ در عصر ما ارائه‌شده‌اند و بر اساس‌ آن ها اظهار نظرهای‌ کیهان‌ شناختی‌ شده‌ است‌، مبتنی ‌بر وجود این‌ تلفیق‌ است‌. نمونه‌ بارز این‌ نظریه‌ها، کیهانشناسی‌ کوانتومی‌است‌ که‌ علی‌رغم‌ وجود ابهامات‌ یا مشکلات‌ اساسی‌ در آن‌، مبنای ‌بعضی‌ اظهار نظرهای‌ مهم‌ّ شده‌ است‌. کریش‌ آیشام‌، حق‌ّ مطلب‌ را خوب ‌ادا کرده‌ است‌: «وقتی‌ می‌کوشیم‌ که‌ نظریه‌ کوانتوم‌ را برای‌ کل‌ّ جهان‌ به‌ کاربریم‌، با مسائل‌ نظری‌ عمده‌ای‌ روبرو می‌شویم‌. این‌ مطلب‌ آن‌ قدرمشکل‌ است‌ که‌ بسیاری‌ از فیزیک دانان‌ نظریه‌پردازِ برجسته‌ فکر می‌کنند که‌ کل‌ّ موضوع‌ کیهان‌ شناسی‌ کوانتومی‌، اندیشه‌ای‌ کاملاً نادرست‌ است‌
.
از این‌ ملاحظات‌، نتیجه‌ می‌شود که‌ نظریه‌های‌ مبتنی‌ بر منشأ کوانتومی‌ جهان‌، برپایه‌ حدس‌ و گمان‌ است‌ و وضعیت‌ علمی‌ آن ها، حتی‌مثل‌ شاخه‌های‌ نامتعارف ترِ فیزیک‌ِ ذرّات‌ بنیادی‌ِ معاصر نیست‌». ‌


  

فیزیک دانان غربی و خداباوری 

کریش‌ آیشام‌   (C. Isham؛ اخترفیزیک دان‌ انگلیسی‌) در کنفرانسی‌ که‌ در سال‌ 1987،

در واتیکان‌ برگزار شد استدلال‌ کرد که‌ حادثه‌ اولیه‌ جهان‌، وضعیت‌ جداگانه ای‌ ندارد.

همه‌ زمان ها برای‌ خداوند یکسانند و عدم‌قطعیت‌ فرایندهای‌ کوانتومی‌، از فعالیت‌ مستمر خداوند

 حکایت‌ می‌کند یعنی‌ که‌ دائماً چیزی‌ را از عدم‌، خلق‌ می‌کند. آنچه‌ برای‌ خداپرست‌ مهم‌است‌، این‌ است‌

 که‌خداوند را عاملی‌ حاضر در حوادث‌ جهان در نظربگیرد. ‌

در کیهان‌ شناسی‌ معاصر، نظر غالب‌ این‌است‌ که‌ جهان‌ِ طبیعت ‌مبدأ مشخّصی‌ در یک‌ مِهبانگ‌

داشته‌ است‌. اگر بپذیریم‌ که‌ در آن‌ حالت‌استثنایی‌، قوانین‌ فیزیک‌ اعتبارشان‌ را از دست‌ می‌دهند،

وجود جهان‌ را نمیتوانیم‌ برحسب‌ این‌ قوانین‌ توضیح‌ دهیم‌. بلکه‌ باید دلیل‌ آنراخارج ‌از فیزیک‌ بجوییم‌.

اگر مانند بعضی‌ از فیزیک دانان‌ بپذیریم‌ که‌ جهان‌ فیزیکی‌ در اثر افت ‌و خیزهای‌

 کوانتومی‌ ، یعنی‌، ازخلا به‌ وجود آمده‌ است‌

و باور کنیم‌ که‌ در آنجا هیچ‌ قانون‌ (Quantum Fluctuations)

فیزیکی‌ نقض‌ نشده‌است‌، باز این‌ سؤال‌ پیش‌ می‌آید که‌ چرا می‌توان‌ نظریه‌ کوانتوم‌

را در بیان‌کل‌ّجهان‌ به‌ کار برد؟ به‌ دیگر سخن‌:


اوّلاً: اعتبار تعمیم‌ نظریه‌ای‌ که‌ دربیان‌ ذرّات‌ اتمی‌ و زیر اتمی‌ به‌کار رفته‌، است‌ به‌ کل‌ّ جهان‌

 روشن‌ نیست‌.

 
ثانیاً: معنای‌ بعضی‌ از مفاهیم‌ موجود در این‌ نظریه‌ نیز واضح‌ نیست‌. به‌ علاوه‌، خلا در آنجا

خلا مطلق‌ (فلسفی‌) نیست‌، بلکه‌ باید وجود بعضی‌ قوانین‌ و میدان ها را فرض‌ بگیریم‌.

 
امّا حتی‌ اگر فرض‌ کنیم‌ که‌ در حالت‌ اولیه‌ هیچ‌ انرژی‌ و میدان‌ و... وجود ندارد، احتمالات‌

در صورتی‌معنا دارد که‌ در آن‌ حالت‌ ساختاری ‌قابل‌ اندازه‌گیری‌ وجود داشته‌ باشد. 

 


 حتّی‌ در میان‌ علمایی‌ که‌ عرفاً مذهبی‌ نیستند، بسیاری‌ را می‌یابیم ‌که‌ اذعان‌ دارند احساس‌

مبهمی‌درباره‌ «چیزی‌» ورای‌ واقعیت‌ تجارب‌ روزمرّه‌ دارند.

هر قدر هم‌ که‌ علم‌ پیش‌ برود، همواره‌، چیزی‌ بدون‌ توضیح ‌می‌ماند و همواره‌ برای‌ تعبیر

الهی‌ جهان‌ِ طبیعت‌ جایی‌ هست‌. به‌ قول‌ترفیل (J. Trefil؛ فیزیک دان‌ آمریکایی‌):

 «هر قدر هم‌ که‌ ما در عمق ‌موضوعی‌ علمی‌ پیش‌ برویم‌، همواره‌ چیزی‌ را بدون‌ توضیح‌ و

تعریف‌می‌یابیم‌...

فلاسفه‌ قرون‌ وسطا زمین‌ را مفروض‌ می‌گرفتند، و وجود آن‌ را به‌ خلقت‌ خدا نسبت‌ می‌دادند.

در قرن‌ نوزدهم‌، متوجّه‌ شدند که‌ وجود منظومه‌ شمسی‌ به‌ طور طبیعی‌ از قانون‌ ثقل‌ و وجود

 کهکشان ها نتیجه‌می‌شود،

و در قرن‌ حاضر، ما در یافته‌ایم‌ که‌ وجود کهکشان ها نتیجه ‌انفجار بزرگ‌ است‌. در هر مرحله‌،

نکته‌ای‌ است‌ که‌ می‌توانند بگویند:دانش‌ عملی‌، ما را بیش‌ از این‌ یاری‌ نمی‌کند و ورای‌ آن‌ را

می‌توانیم‌ خلقتی‌ ویژه‌ فرض‌ کنیم‌.

اکنون‌، به‌ نظرمی‌رسد که‌ کشف‌ قوانینی‌ که‌ بر طبیعت‌ ذرّات‌ بنیادی ‌حاکم‌ هستند

به‌ ما اجازه‌می‌دهد که‌ این‌ مرز را به‌ خود حقیقت‌ جهان ‌برسانیم‌. تأثیر آن‌ چنان‌ است‌

 که‌توجّه‌ ما را از جهان‌ مادّی‌ به‌ قوانینی‌ که‌ بر رفتار آن‌ حاکم‌اند، معطوف‌می‌دارد.

می‌توان‌ شنید که‌ فیلسوفی‌ در قرن‌ بیستم‌، بگوید: خوب‌، ما می‌پذیریم‌که‌ جهان‌

 با قوانین‌ فیزیک‌ وجود دارد امّا چه‌ کسی‌ این‌ قوانین‌ را آفرید؟ و اگر چنان‌

که‌ بعضی‌ از فیزیک دانان ‌پیشنهاد کرده‌اند قوانین‌ فیزیک‌ که‌ ما کشف‌کرده‌ایم‌، تنها قوانینی‌

 هستند که‌ منطقاً با هم‌ سازگارند... فیلسوف‌ ما می‌تواند بپرسد که‌ چه‌ کسی

‌قوانین‌ منطق‌ را آفرید؟

 
بنابراین‌، پیام‌ من‌ به‌ آن هایی‌ که‌ فکر می‌کنند وقتی‌ علم‌ جهان‌ اوّلیه‌ را می‌کاود، از حدود

خودش‌ تجاوز می‌کند،این‌ است: «نگران‌ نباشید. هرقدر هم‌ که‌ مرزها را به‌ عقب‌ برانیم‌،

همواره‌،برای‌ ایمان‌ مذهبی‌ و تعبیر مذهبی‌ جهان‌ فیزیکی‌ جایی‌ هست‌». ‌

و به‌ قول‌پارکر (B. Parker؛ فیزیک دان‌ آمریکایی‌): «این‌ ترس‌ وجود ندارد که‌

دانشمندان‌ هرگز بتوانند نیاز به‌ خدا را حذف‌ کنند... هر قدر هم‌ که‌ ما این‌ قضیه‌ را پی‌گیری‌ کنیم‌،

 همواره‌، چیزی‌ می‌ماند که‌ توضیح‌ داده‌ نشده‌ است‌. خلقت‌، به‌ قوانین ‌طبیعت‌ بستگی‌ دارد و

پیدایش‌ آن‌ بدون‌ قوانین‌ امکان‌پذیر نبوده‌ است‌. چه‌ کسی‌ این‌ قوانین‌ را خلق‌ کرده‌ است‌؟ تردیدی‌

 نیست‌ که‌ همواره‌ به‌ یک‌خدا نیاز هست‌». ‌


 

 

 

 

 


  

آفرینش جهان

با ورود به قرن نوزدهم، نظریه عدم وجود لحظه شروع کائنات و غیر ممکن بودن حادثه خلقت در یک

 آن، بطور همه گیر مورد قبول واقع شده بود. امانوئل کانت متفکر آلمانی مشهور قرن معاصر و از

پیروان ماتریالیست معتقد بود: کائنات از گذشته بسیار دور (بی نهایت) وجود داشته اند و همچنین

جرج پولیتزر از طرفداران ماتریالست می گوید: کائنات چیزی نیست که خلق شده باشد، اگر خلق شده

 بود در آنصورت باید از طرف خداوند در یک آن بوجود آمده و از نیستی به هستی پا نهاده شده باشد.

 در حقیقت ماتریالیست ها معتقد بودند که جهان از ازل بوده است و لحظه شروعی وجود ندارد  .

هرچند تا اوایل قرن 19 مردم می پنداشتند که جهان پایدار و ثابت است ، اما در سال 1915 با نظریه

 نسبیت عام اینشتین که به ماهیت فضا ، زمان و جاذبه    می پردازد حالت های  محتمل دیگری نیز ارائه

 شد . با ارائه نظریه نسبیت ساحتار فضا قادر بود که منبسط یا منقبض شود  .

همزمان با این ایده که جهان در حال انبساط است ، ستاره  شناسی به اسم  وستو سلیفر

    (Vesto Slipher) متذکر شد که تعداد کهکشان هایی که از ما دور می شوند بیشتر از آنهایی هستند که

 به ما نزدیک می شوند. ستاره شناسان با استفاده از نور دریافتی از یک کهکشان قادرند دریابند که یک

 کهکشان به ما نزدیک یا از ما دور می شود  .

درسال 1929، ادوین هابل   (Edwin Hubble) کشف کرد کهکشان هایی که در فاصله بیشتری از ما

 قرار دارند با سرعت بیشتری از ما دور می شوند ، این سرعت متناسب با فاصله است  .

بر اساس نظریه بیگ بنگ، جهان از انفجار حجم بسیار کوچک (ابعادی کوچکتر از حفره های روی

 پوست)، با دما و چگالی بسیار زیاد آغاز شده است. بر اساس این نظریه شکل گیری فضا همانند کش

 آوردن سطح   یک بادکنک است که مواد، در درون و سطح بیرونی فضا در حال انبساط می باشند،

 (همانند ذرات غبار روی سطح یک بادکنک  ).  این انفجار همانند انفجار ماده در یک فضای خالی نیست

 بلکه خود  فضا به همراه این انفجار متولد شده است و ماده را همچنان که منبسط میشود به همراه خود

 حمل می کند . (در حقیقت تمام مواد موجود در جهان در یک ذره کوچکتر از یک دانه شن متمرکز و

 فشرده بوده است!

استفان هاوکینگ (Stephen Hawking) یکی از ماتریالیست ها  در کتاب

(A Brief History of Time) می گوید: اگر سرعت انبساط جهان یک ثانیه بعد از بیگ بنگ فقط

 اندکی کمتر بود جهان بر روی خود فروپاشیده می شد قبل از اینکه به ابعاد فعلی خود برسد. 

همچنین روگر پنروس (Roger Penrose ) از همکاران هاوکینگ و کسی است که مطالعات زیادی را

 در زمینه سیاهچاله ها انجام داده است.  پنروس احتمال تصادفی بوجود آمدن جهان را محاسبه کرده

 است. این احتمال نسبت: یک تقسیم بر 

123

    10

   10        

می باشد.

در حقیقت چون: هر پدیده یا هر چیزی که نبوده و سپس بوجود آمده، مبدا و علتی لازم دارد. لذا بی خدایان

 با اعتقاد به از ازل بودن این جهان، وجود آفریدگار را منکر می شدند. با اثبات نظریه انفجار بزرگ

 مشکل اساسی برای بی خدایان بوجود آمد، بگونه ای که باعث اعتراف بی خدای معروف، آنتونی فلیو

می گردد: به قول معروف اعتراف برای روح انسان مفید است. من هم می خواهم اعتراف کنم، مدل

 انفجار بزرگ برای بیخدایان بسیار ناراحت کننده است. زیرا علم ادعایی را مورد اثبات قرار داد که از

 سوی منابع دینی مورد حمایت قرار گرفت، ادعای وجود سرآغاز برای کائنات

در حقیقت، ماده و زمان از سوی یک نیروی مستقل از خود آنها خلق شده اند و علم به همراه انفجار

 بزرگ ادعایی را که از سوی منابع دینی ارائه شده است به اثبات میرساند. خداوند در قرآن در 1400

سال پیش، انبساط و گسترش جهان را مطرح کرده است.

آیا کسانی که کفر ورزیده اند به دیده دل ندیدند که همانا آسمانها و زمین (همگی) به هم پیوسته

   بودند، پس آنها را از هم شکافته و باز گشودیم. (انبیاء/30)

* آسمان را به قدرت خود آفریدیم و هر لحظه، آن را گسترش می دهیم. (ذاریات/47)

 


91/7/29::: 9:16 ع
نظر()
  

با علم هم ، به خدا میتوانیم ایمان بیاوریم !

نظرات دانشمندان در مورد پیدایش هستی !

جورج گرین اشتاین می نویسد: هر بار که در دلایل دقت کردیم همواره با

همان حقیقت رو به رو شدیم ، و آن این است که نیرویی فراتر از طبیعت

در پیدایش این هستی دخالت داشته است.

به استثنای کسانی که به الحاد به شکلی کورکورانه متمسک هستند، دانشمندان

اکنون این را می پذیرند که هستی خالقی دارد، با قدرتی پایان ناپذیر. خالقی که

هم ماده  و هم زمان را آفرید و از هر دوی آن ها منزه است (به عبارتی دیگر

 از زمان و مکان منزه است).

فیزیک دان آمریکایی هوگ روس می گوید: اگر ماده و زمان با هم در نتیجه

 انفجار بزرگی پیدا شده باشند پس بر به وجود آورنده ی زمان و مکان لازم

 است که مستقل از آن دو باشد، و این به ما نشان می دهد که خالق، از همه

 ابعاد و اندازه گیری ها فراتر است.

انفجار بزرگ با فرو پاشی نقطه ای آغاز شد که ماده در آن متمرکز شده بود، آن

هم با سرعتی بسیار زیاد. این ماده همه جا گسترده شد و کهکشان ها، ستارگان،

خورشید، دنیا  و تمام اجرام آسمانی را به صورت متوازن و دارای نظامی زیبا

آفرید. علاوه بر این قوانینی شکل گرفت که انسان آن قوانین را فیزیک نامید.

قوانینی که درهمه جای هستی معتبر است و از زمان ظهورش قبل از 15

بیلیون سال تغییر نکرده و نظامی دقیق به وجود آورده که اگر تنها 1میلی متر

 نظم آن به هم بخورد، همه چیز دچار اختلال می شود.

ما می دانیم انفجار ها فقط خرابی به باور می آورند و نظام اولیه را مختل

می کنند . حال اگر ببینیم که پس از انفجاری نظامی دقیق بر جای مانده، معنای

 آن این است که پشت آن دخالتی غیر معمول و فوق طبیعی وجود

داشته،   دخالتی که تمام ذرات ماده ای پراکنده را تحت سیطره ای زیبا و در بین

 نظامی هماهنگ و متوازن جمع کرده است.

"فرد هویل" که سال ها نسبت به نظریه ی انفجار بزرگ ( بیگ بنگ) اعتراض

کرد، نهایتا این موضع را پذیرفت و گفت: نظریه ی انفجار بزرگ می گوید که

هستی در نتیجه ی انفجاری بزرگ شکل گرفته ، ولی ما میدانیم که هر

انفجاری ماده را پراکنده می کند آن هم بدون هیچ نظمی، ولی بیگ بنگ عکس

 این را انجام داد، به شکلی که پر از راز است. یعنی این که ماده را با هم برای

 تشکیل کهکشان ها جمع کرد.

 و شکی نیست که اگر نظامی دقیق در نتیجه ی بیگ بنگ رخ داده باشد، پس

 باید دخالتی الهی در هر لحظه از لحظات این انفجار بزرگ موجود باشد. از

طرف دیگر پیدایش زمین بسیار شگفت انگیز است؛ سیاره ای که مناسب زیستن

است و غیر ممکن است که همه شرایط لازم برای قابل حیات بودن سیاره ی ما

 در نتیجه ی تصادفات پراکنده باشد.

فیزیک دان نظری پروفیسور "پاول دیویس" تحقیقاتی در زمینه ی سرعت

 پراکنده شدن هستی انجام داد و فهمید که این سرعت به اندازه ای دقیق است که

عقل آن را باور نمی کند. او میگوید: محاسبات نشان می دهد که سرعت

گسترده شدن هستی در سیری حرکت می کند که باورش سخت است، به نحوه

که اگر گسترده شدن هستی ذره ای آهسته تر از سرعت فعلی آن بود، به سمت

خرابی داخلی در نتیجه ی جاذبه می رفت و اگر این سرعت ذره ای بیشتر از

 سرعت فعلی آن بود، ماده ی هستی و خود هستی پراکنده می شد. و اگر

سرعت انفجار از سرعت فعلی به اندازه ی "یک به روی ده به توان

هیجده(1000000000000000000) متفاوت بود، این کافی بود تا توازن

 لازم مختل گردد. پس انفجار بزرگ انفجاری معمولی نیست بلکه کاری حساب

 شده از تمامی جهات و بسیار منظم است.

"استیفان هاوکینگ" فیزیک دان مشهور در کتاب تاریخ مختصر زمان

می گوید: توازن های موجود در هستی بر اساس محاسباتی دقیق بنا شده و

فراتر از آن است که ما توان درک آن را داشته باشیم. و در مورد سرعت

گسترش هستی می گوید: سرعت گسترش هستی سرعتی بسیار باور نکردنی

است، تا اندازه ای که اگر در ثانیه ی اول انفجار، این سرعت از "یک به روی

ده به توان پانزده" (1000000000000000) کمتر بود هستی به دور

خود خراب می شد، قبل از این که به وضع امروزی اش برسد.

"پاول دیویس" توازن لازم این هستی را شرح می دهد و می گوید: بسیار سخت

 است که عقل مدرکی را انکار کند که بنیه ی این هستی را آفریده و مبتنی بر

محاسبات بسیار حساس است. این ارقام بسیار دقیق که در اصل موازنات

هستی وجود دارد دلیلی بسیار قوی بر وجود تصمیمی در ضمن هستی است.

در مورد این حقیقت دانشمند اختر شناس  "جورج گرین اشتاین" می نویسد: هر

بار که در دلایل دقت کردیم همواره با همان حقیقت رو به رو شدیم که قدرتی

 دانا و فوق طبیعی در  پیدایش این هستی دخالت داشته است.

اگر ما در نظام دقیق هستی تأمل کنیم می بینیم که پیدایش هستی و توازن

موجود  و عمل منظم آن خیلی پیچیده است، به نحوی که نمی توان با تصادفات

توصیفش کرد.

بدین معنا که کاملا غیر ممکن است پیدایش تمام این نظام دقیق و توازن حساس

آن در پشت انفجاری حیرت آور، در نتیجه ی تصادفاتی کورکورانه باشد.

و پیدایش این نظام بعد از انفجاری بزرگ غیر ممکن است مگر در نتیجه خلقتی

با نیروی ماورای طبیعت. 

این نظام دلالت بر وجود خالقی دارد که هستی را از نیستی آفرید و

خلقتش را با تمام دقت نظم بخشید  و او الله، پروردگار جهانیان است

 


  
<   <<   6   7   8   9   10      >