با سپاس فراوان از نویسنده مقاله:
آقای علی صفر تیموری کیا
چکیده
این نوشته نقدی است بر نوشتاری با عنوان «اثبات نبودن خدا». نویسنده آن تلاش کرده تا عدم اعتقاد به خدا را توجیه کند.در نوشتار حاضر و در ادامه نقد نوشته مذکور، شبهاتی را که نویسنده به آن تمسک جسته است را با توجه به سخن دانشمندان علوم عقلی و علوم تجربی مورد بررسی قرار میدهیم.
مقدمه
در بخش اول از مقاله خود تحت عنوان «بررسی ادله جامعه شناختی و روان شناختی دین» به نقادی بخشی از ادله و ادعاهای نویسنده مورد نظر پرداختیم. در این بخش بحث خود را در سه محور ذیل پی میگیرم:
1. جهان بدون آفریدگار دانا و توانا قابل تبیین نیست؛
2. بررسی تعارض علم و دین؛
3. شرور عالم مسألهای علیه وجود خدا نیست.
تبیین جهان بدون آفریدگاری دانا و توانا ممکن نیست
این ادعای نویسنده که دستاوردهای علمی، اعتقاد به خدا را به چالش کشیده و اینکه طبیعت را میتوان بدون توسل به خدا مورد بررسی قرار داد حتی از نظر بسیاری از دانشمندان علوم تجربی نیز مردود است. "جان کلولند" دانشمند شیمیدان و فیزیکدان دربار? این که جهان آغازی داشته و نمیتواند ازلی باشد میگوید: «در شیمی این مطلب به دست آمده که ماده روزی نابود میشود، بنابراین ناچار باید آغازی داشته باشد، چون ماده خود و قوانین حاکم بر خود را نمیتواند بیافریند. عمل آفرینش ناچار باید به وسیلهی عاملی غیر مادی صورت گرفته باشد.»[1]
"فرانک آلن"[2] درباره احتمالات قابل طرح در تبیین جهان میگوید: «چهار فرض درباره جهان قابل تصور است:
فرض اول: جهان ساخته شده از مفاهیم ذهنی باشد؛ فرض دوم: جهان ماده و انرژی به خودی خود از عدم برخاسته باشد؛ فرض سوم: جهان ازلی بوده باشد؛ فرض چهارم: جهان دارای آفریدگار مشخصی باشد. فرض اول و دوم بسیار نامعقول و غیر قابل اعتناء هستند. فرض سوم هم امکانپذیر نیست، زیرا قانون ترمودینامیک ثابت کرده است که جهان رو به وضعی روان است که همهی اجسام به درجه حرارت پست مشابهی میرسند و دیگر انرژی قابل استفادهای وجود نخواهد داشت؛ و اگر جهان ازلی بود باید خیلی پیش از این به این وضعیت میرسید؛ بنابراین جهان نمیتواند جز آفریده باشد.»[3]
نه تنها جهان با این عظمت، بلکه حتی گوشهای از پدیدههای بیشمار جهان، از جمله پدیده حیات را نمیتوان بدون فرض وجود آفریدگاری ذیشعور و برتر از عالم ماده تبیین کرد. این که جهان دلیلی بر وجود آفریدگار است، مورد اذعان بسیاری از دانشمندان علوم تجربی است.[4]
"فرانک آلن" میگوید:«اگر در آغاز حیات نقشهای در کار نبود، موجودات زنده ناچار باید بر اساس تصادف پیدا شده باشند. از طرفی جزء اصلی یاختههای زنده را پروتئینها تشکیل میدهند که از پنج عنصر کربن، ئیدروژن، نیتروژن، اکسیژن و گوگرد تشکیل شدهاند. احتمال کنار هم قرار گرفتن آن پنج عنصر به طور تصادفی برای تشکیل مولکولهای پروتئین و مقدار مادهای که باید پیوسته در حال مخلوط شدن باشد، و مدت زمانی که برای صورت گرفتن این ترکیب لازم است همگی قابل محاسبهاند. یک ریاضیدان سوئیسی به نام «شارل اوژن گوی» این حساب را انجام داده و حد احتمال را 1 نسبت به 10160 یافته است؛ یعنی در هر 10160 ترکیبی که ممکن است صورت گیرد تنها یک بار احتمال آن هست که ترکیبی مانند پروتئین از آن مخلوط بیترتیب حاصل شود. مقدار مواد لازم برای این کار میلیونها بار بیش از مواد تشکیل دهنده جهان است. زمان لازم برای تشکیل پروتئین به صورت تصادفی تقریباً بینهایت بیلیون سال است؛ یعنی 10243. علاوه بر آن پروتئینها از مواد زنجیری موسوم به اسیدهای آمینه تشکیل شدهاند. اگر زنجیر ترکیبی اتمهای این مواد به صورت غلطی به یکدیگر پیوسته شوند به جای آن که مایه حیات باشند، زهر کشنده خواهند بود.پروفسور ج.ب.لیتر انگلیسی حساب کرده که زنجیر یک پروتئین ساده ممکن است بر 1048 شکل مختلف تشکیل شود. غیر ممکن است که این همه احتمال به تصادف جمع شوند تا مولکولی از پروتئین ساخته شود. تازه پروتئین ماده بیجانی است که اگر گوهر اسرار آمیز زندگی به آن در آمیزد، زنده میشود. تنها عقل بیپایان، یعنی خداوند است که میدانسته که چنین مولکولی قابل پذیرفتن حیات است و توانسته است آن را بیافریند و به آن زندگی ببخشد».[5]
در پاسخ به این گفته نویسنده: «جهانی که در خود نظم دارد به هیچ خدا یا ناظمی نیاز ندارد»، باید گفت، که مراد از نظم مورد نظر خداپرستان در اثبات آفریدگار دانا و توانا، نظم هدفمند است؛ یعنی هر پدیدهای آن چنان با پدیدههای مرتبط با خود انسجام و هماهنگی دارد که هدف خاصی را دنبال میکند.[6] مثلاً بدن یک زن با چنان تجهیزاتی آفریده شده است که به محض زایمان سینهاش پر از شیر میشود و نوزاد او از چنان اعضایی برخوردار شده که بتواند به راحتی از این شیر مادر که غذای مناسب اوست بهرهمند شود. این که هر کدام از این پدیدهها علل مادی دارند قابل انکار نیست، لکن سخن این جاست که پدیده اول چنان آفریده شده است که در خدمت پدیده دوم بوده و ادامهی حیات آن را تأمین میکند؛ این همان چیزی است که هیچ عاقل بیغرضی نمیپذیرد که بدون وجود ناظمی دانا و توانا تحقق پیدا کرده و اثر و خاصیت ماده بیشعور یا حاصل تصادف باشد. اگر تصادفی باشد نمیتواند در این همه مورد که قابل شمارش نیست، پدید آید.[7]