دیوید بوهم فیزیکدان انگلیسی که به نظم پنهانی در طبیعت و هستی معتقد است می گوید: حرکت ذرات غبار در درخشش آفتاب به ظاهر تصادفی و اتفاقی است در زیر بی نظمی آشکار پدیده ها نظمی ژرف وجود دارد یعنی نظمی با درجه بسیار بالا این نظم به ظاهر بی نظم است که ما آن را محصول اتفاق و تصادف می دانیم. آنچه بی نظم به نظر می رسد مانند تکه ابری دراسمان خود عین نظم است.اما ما ساختمان منظم آن را درک نمی کنیم و می گوییم ابر به طور اتفاقی به شکل توده ای از غبار منجمد در آمده است. در حالی که خوب به روابط ذرات وکنش واکنش آنها و نقش امواج در هستی دقت کنیم هیچ چیز تصادفی و اتفاقی نیست بلکه همه چیز از یک طرح و الگوی از پیش تعین شده پیروی می کند.برای مثال ما مشتی آهن براده را به هوا پرتاب می کنیم آنها به نظر ما بطور نامنظم و اتفاقی به زمین افتاده و هر براده به گوشه ای پرتاب می شود.در حالی که نیروی جاذبه و کششی را که زمین برآنها اعمال می کنید فشاری را که جو زمین بر آنها وارد کرده و چرخش زمین در حرکت آنها تاثیر می گذارد و شاید هم تاثیراتی دیگر از سیارات منظومه شمسی می پذیرند که تا کنون به اثبات نرسیده است.محل فرود آنها را دقیقا مشخص می کندودر غیر این صورت براده ها یکی به زمین می افتاد و دیگری به هوا می رفت و یکی هم در آسمان معلق می ماند و تعدادی هم آهسته آهسته به زمین در نقاط مختلف می افتادند.اما همه براده ها در فواصل معینی نه چندان دور از هم بر زمین می افتند نشانه نظم هستی در ارتباط با براده هاست این مثال نمونه بود از میلیون ها نمونه ای که نشان نظم هستی است. قوانین طبیعت خود نشانه نظم عالم است قانون جاذبه قانونی است که در تمامی کیهان جاری است و فرمول نیوتون که می گوید دو جرم آسمانی بر حسب عکس مجذور فاصله یکدیگر را جذب یا دفع می کنندویک قانون منظم و نشانه نظم بزرگ عالم است.جاذبه طبق تئوری نسبیت فضا و زمان را در اطراف یک جسم آسمانی منحنی می کند.ما اگر سنگی را در استخری پرتاب کنیم ایجاد موج می کند.سنگ هر چه بزرگتر باشد موج آن قوی تر است علت ایجاد موج افتادن سنگ در استخر است همینطور علت انحنای فضا نیروی جاذبه اجرام آسمانی است آیا همین قانون علت و معلولی و ترتب علت بر معلول و دتر می نیسم خود نشانه نظم عالم نیست گرچه تئوری کوانتوم دتر می نیسم را رد می کند چون در دتر می نیسم اگر ما وضعیت حاضر یک سیستم را خوب بشناسیم.می توانیم آینده آن را تعین کرده و پیش بینی کنیم.اما در سیستم های نامنظم مانند پیش بینی آب و هوا نوسان بازارهای بورس و رفتار های اجتماعی با دانتن وضعیت و حالت کانون سیستم فقط آینده نزدیک را می توان پیشبینی کرد. برای مثال هرگز نمی توان پیش بینی کرد که در ده سال آینده در جای خاصی از زمین زلزله می آید یا نه و یا در پانزده سال آینده در تهران باران خواهد آمد یا نه و یا بورس سهام نیویورک چه نوساناتی خواهد داشت.پس دتر می نیسم در این سیستم های نامنظم رد می شود.اما این فقط نقص توانایی ما در پیش بینی حوادث و شناخت سیستم هایی است که خود ما آنها را نامنظم نامیده ایم در حالی که اگر بتوانیم سیستم شناخت خود را رو به تعالی برده و الگوهای ادراک خود را تغیر دهیم خواهیم فهمید که علیت در سیستم های نامنظم نیز کاربرد دارد و ترتب علت بر معلول یک قانون کیهانی است که بر سیستم های منظم و نامنظم نیز کاربرد دارد و ترتیب علت بر معلول یک قانون کیهانی است که بر سیستم های منظم و نامنظم حاکم است. وقتی در جامعه قانونگذار قانونی را وضع می کند برای این است که به بی نظمی موجود در جامعه یا سیستم خاتمه بدهد برای مثال ما با یک کشتی به جزیره ای می رسیم که حدود دوبیست یا سیصد هزار نفر جمعیت دارد اما جامعه بدون قانون و بی نظمی است.هرکس زورش بیشتر است.بر دیگران مسلط تر و دارای امتیاز بیشتری استوئ قانون جنگل بر آن حکمفرما است اما چون ما چون با اسلحه وارد جزیره شده ایم جمعیت از ما ترسیده و حساب می برند ما برای پایان دادن به بی نظمی جزیره برای آن قانون وضع کرده است. در ساختار های آفرینش از بی نظمی نظم پدید می آید که خود از راز های بزرگ علم هستی است من در اینجا یاد آزمایش یکی از دانشمندان آلمانی افتادم که مقداری براده آهن بروی یک صفحه فلزی صاف ریخت و با ویلن شروع به نواختن آهنگ کرد.پس از مدتی نواختن براده های نامنظم به خود شکل های هندسی منظم گرفتند یعنی از ارتعاش سیم های ویلن و نوای موسیقی از بی نظمی در براده ها اشکال هندسی منظمی ایجاد کرد.اگر ارتعاش سیم های ویلن و نوای موسیقی از بی نظمی در براده های آهن اشکال هندسی منظمی ایجاد کرده است.اگر ارتعاش موسیقی در براده های آهن ایجاد شکل هندسی می کند چرا در ذرات بنیادی این کار را نکند؟بعبارت دیگر اشکال هندسی ستارگان و سیارات و مواد طبیعی ممکن است در اثر ارتعاش موسیقی کیهانی باشد و از بی نظمی در هستی نظم را پدید آورده باشد. حرکت تکاملی ذرات از بسیط به مرکب یعنی از ذرات زیر اتمی به اتم و سپس به مولکول خود یک حرکت منظم تکاملی است چون هیچ تکاملی به کمال رسیدنی بدون نظم ممکن نیست.برای گرفتن درجه دکترا در یکی از رشته های تحصیلی باید بطور منظم در دوره ابتدایی متوسطه دانشگاه و بعد دوره فوق لیسانس و سپس دکتری درس خواند به طور منظم آموخت تز نوشت و به درجه دکتری رسید.این تکامل یعنی رفتن از دوره ابتدایی به دوره دکتری تکاملی است که باید با نظم انجام شود.قانون این کار فقط نظم است و نظم نشانه آگاهی و شعور بالا است. آفرینش هم با همین نظم به حرکت تکاملی خود ادامه داده است.چون هنگامی که انفجار بزرگ پدید آمدوعناصر بسیط آغازین پدیدار شدند.نخستین عنصر شیمیایی بسیط هیدروژن در ترکیب با اکسیژن آب را پدید آورد.یعنی جرم بسیط حرکت تکاملی خود را با نظم و هوشمندی آغاز کرده و با دگردیسی انرژی آغازین به انرژی های تکامل یافته تبدیل می شود.مقصودم از از انرژی های پیشرفته جماد نبات حیوان و انسان و ابر انسانهاست. انرژی نخستینی که از هیدروژن شروع شده و به انسان و ابر انسان ختم می شود نمی تواند تصادفی اتفاقی و بدون یک ساختار هوشمند باشد.بنابراین شروع تکامل بدون رهنمود های آگاهی کل یا حضور آگاهی کل در تمام ذرات رو به تکامل ممکن نیست.ژان گیتون فیلسوف فرانسوی برای توصیف و توجیه نظم طبیعی دانه برف را مثال می زند:یک دانه برف از قوانین ریاضی و فیزیک شگفت انگیزی پیروی می کند قوانین به آنها شکل هندسی زیبا می بخشد.برخی از آنها شکل کریستالی داشته و بعضی دیگر شکل کریستال های جمعی را به خود گرفته.تعدادی از آنها به شکل درخت و برخی سوزنی شکل و یت به شکل استوانه ای اندوعجیب این است که هر دانه برف در جهان بی نظیر است پس از اینکه ساعتی در باد می پیچد از هر نوع حرارت رطوبت و آلودگی هوا عبور می کند و سر انجام شکل خاص هندسی را به خود می گیرد شکل نهایی برف حاوی تمام شرایط جوی است که دانه برف از آن عبور کرده است. در قلب دانه برف جوهر یک نظم نهفته است تعادل ظریف میان نیروهای با ثبات و نیروهای متغیر.یعنی کنش و واکنش میان نیروها در سطح انسانی و نیروها در سطح اتمی واین تعادل از کجا می می آید؟مبدا این نظم کجاست؟و منبع تقارن در کجا قرار دارد؟پاسخ به این سوال برای انسان در این دوره از تکامل و با این ظرفیت هوشی و ساختار روحی و روانی ممکن نیست اما بحث بیشتر در باره نظم قانون و برنامه ریزی و حرکت هوشمندانه در عالم ما را به یاد این اندیشه دهنمون می کند که تصادف در آفرینش بی معناست داشتن طرح اولیه برای خلقت ضروری بوده است ضرورت وجود حیات در هستی نظم قانون و برنامه ریزی نخستین در آفرینش بوده است بعبارت دیگر بدون نظم قانون و برنامه ریزی که موجب تکامل در عالم شده است حیات در هستی به وجود نمی آید. برای اثبات بیشتر به مثایسه سیستم اتمی با منظومه شمسی و کهکشان سپس کل کیهان می پردازم. منطق هولوگرافی یا کل نگر حکم می کند که در هر جز حاوی اطلاعات کل خود باشد بعبارت دیگر کل در جز مستتر است .به این ترتیب تمام خواص و کیفیات کل هم باید در جز مستتر باشد.نظم قانون و ساختار کل در جز هم مصداق پیدا می کند هنگامی که کپرنیک جوردانو برونو گالیله و نیوتون چرخش ذرات را به دور خورشید به اثبات رساندند و نلز بور فیزیکدان دانمارکی همان ساختار را در سیستم بسیار بسیار کوچک اتم کشف کردوبه قول خود آن را در رویای خودش دید پس اتم حاوی ساختار کل منظومه شمسی یا حتی حتی ساختمان کل کیهان در سیستم اتمی خود است ساختمان اتم یک ساختمان کیهانی اتمی است یعنی کیهان اتمی است که در زیر تلسکوپ بسیار غول آسا بزرگ شده است.به این ترتیب ساختمال کهکشان ها و کیهان شبیه ساختمان یک اتم است. طبق عکس هایی که تلسکوپ هابل ارسال کرده است ستارگان یک کهکشان بدور مرکز آن می چرخند کما این که خورشید با ستارگانش هر دوبیست میلیون سال یک بتر به دور مرکز کهکشان راه شیری می چرخد درست مثل اینکه زمین که به دور خورشید می چرخد و الکترون به دور هسته اتم می چرخدو فیثاغورس بر این باور بود که ساختمان اتم از اعداد اسرار آمیز پیروی می کند اخیرا دانشمندان با تحقیقاتی به این نتیجه رسیدند که نسبت چرخش کهکشان با گرداب دریاها نسبت طلایی دارد نسبت طلایی با عدد فی نمایش داده می شود و عدد فی جادویی ترین و شگفت آورترین عدد است. ماریو لیویو اختر فیزیکدان آمریکایی در کتاب خود موسوم به نسبت طلایی نوشته است که بین شکل گردباد و شکل کهکشان راه شیری شباهتی وجود دارد در پس آن شباهت ها عدد جادویی قرار دارد که فی نامیده می شود به اعتقاد او ارتباط قابل توجهی بین طرح پرواز پرندگان هوای طوفانی و چرخ های گردان در اتشبازی ها وجود دارد این یک دید جادویی از طبیعت است و این نسبت در عدد فی قرار دارد که به آن عدد طلایی گفته می شئد که مقدار آن 6180/1 است که بعد از ممیز ریسمانی در اعداد اعشاری قرار دارد. بر اساس برسی ها محاسبات بدن انسان چه در کل و چه در بعضی از قسمت ها مانند سر و دست و پا و حتی چشم و گوش از نسبت طلایی پیروی می کند.علاوه بر بدن انسان از طرز قرار کرفتن برگها روی ساقه های درختان و شاخه های جداگانه رئی ساقه به نسبت طلایی است.مراجعه شود به stephen skinner-Geometrie sacree 2007 page 66 ساختار های نانومتری و کوانتمی هم باید از نسبت های طلایی پیروی کنند؟ دانش فیزیک به ما می گوید:قوانین طبیعی که بروی زمین حاکم است در دوردست ترین کهکشان ها هم صادق است ومهمترین قوانین طبیعت عبارت اند از قانون جاذبه دافعه قانون خنثی نیرو های الکترومغناطیس و نیروی های هسته ای قوی و ضعیف و قانون سیر نور همجوشی هیدروژن به هیلیوم در ستارگان عادی تبدیل جرم به انرژی قانون بقای انرژی قانون انتروپی و سکون کامل مولکول ها در دمای صفر طبق حکم دانش فیزیک نه تنها در سیاره زمین بلکه در تمام نقاط عالم جاری است. به عبارت دیگر یک وحدت قانون گذاری در تمام علم وجود دارد که همه کیهان از آن پیروی می کند آیا به واقع این طور است؟ما تا به اینجا دلیلی نداریم که قضیه غیر از این باشد تحقیقات دانشمندان تا کنون بر وحدت قوانین عالم در هستی صحه می گذارد مگر اینکه خلاف این ثابت شود. مسئله وحدت قوانین طبیعت و یکسان بودن آنها در تمام عالم نشانه هوشمندی و تفکر در آفرینش است به عبارت دیگر اگر کیهان بطور تصادفی و از روی شانس و اتفاق و بدون طرح و برنامه از پیش تعین شده خود به خود پدیدار می شد نمی توانست یک وحدت قانون گذاری در تمام عالم وضع و اعمال کند. در باغی که گل های و علف های و گیاهان بطور تصادفی می رویند و هیچ باغبانی برکاشت و رویش گیاهان هیچ نظارتی نمی کند علف ها بطور تصادفی در گوشه و کنار باغ می رویند و هیچ شکل و طرح واحدی بر آنها حکومت نمی کند اما وقتی باغبان ماهر و عاشق و دلسوزی به باغ برسد زیباترین گل ها با نقش و نگاره های با شکوه در باغ خواهند رویید و انسان فورا می فهمد که دستی هنرمند و روحی عاشق چنین باغ بی مانندی را چنان آراسته که هوش از سر او می رباید. اما در باره این سوال که تعادل و تقارن هستی از کجا آمده است؟ما پیش از این نوشتیم که تعادل و تقارن دلیلی بر نظم هستی است.این نظم که ایجاد تعادل و تقارن می کند و این خود دلیل بر وجود آگاهی و شعور در کل هستی است.به همین دلیل هم اجزا عالم هستی به صورت زیر مجموعه ای از یک سیستم کلی در حد خود از این آگاهی و شعور برخوردار هستند. اما اینکه بپرسیم این نظم و این آگاهی از کجا می آید پاسخ آن برای دانش امروز بشر ساخته نشده است.و ادراک انسان به خاطر محدودیتی که دارد نمی تواند بی نهایت ها و غایت ها را شناخته و درک کند. مساله بی نهایت خود یکی از بزرگترین رازهای هستی است.اگر ما بتوانیم بی نهایت را شناخته و بفهمیم مبدا تقارن تعادل نظم و آگاهی از کجا می آید را خواهیم فهمید ایده ای در حد فرضیه مطرح شده که تمدن هایی در فضا هستند که بیش از یک میلیارد سال جلوتر از تمدن زمین هسستند این فرضیه چندان هم تخیلی به نظر نمی رسد چون انسانهای کره زمین در صورتی که بتوانند با همین روند تکنولوژی فضایی خود را توسعه داده و به تکامل ببرند قادر خواهند بود نه تنها در یک میلیارد سال دیگر بلکه در چند هزار سال دیگر به پیشرفت های شگفت آوری برسند. آیا در میلیون ها سال آینده دیگر نحوه ادراک ما انسان ها به هستی همان خواهد بود که اکنون؟قطعا جواب منفی است چون اگر انسان ها به شرطی که بتوانند کره زمین را حفظ کنند یا بتوانند آگاهی خود را نسبت به کیهان گسترش دهند در صد یا دوبیست سال آینده ممکن است به نیروی هایی دست یابند که درکش اکنون برای انسان ها مشکل است چه برسد به یک میلیارد سال دیگر. قدر مسلم است که خدا به عنوان بزرگترین آفریننده و وجودی بی نهایت و مبدا هستی بزرگترین راز هستی و بالاترین اسرار علم وجود است. منبع کتاب راز و رمز های کیهان دکتر محسن فرشاد