شرور جهان مسأله ای علیه وجود خدا نیست
وجود شرور در جهان بهانه ای در دست بدبینان نسبت به آفریدگار و صفات والای او شده است. برخی به دلیل ناتوانی از حل مسأله ی شرور به دو گانه پرستی گرایش یافته اند.[19] برخی نیز به همین جهت به جانب یکی از نظریه های متعدد طبیعت گرایانه در باب دین، متمایل شده اند.[20]
در پاسخ به کسانی که اذعان به شرور در جهان آفرینش را با اعتقاد به خدای قادر و خیرخواه ناسازگار میدانند، باید گفت که مسأله شرور ارتباطی با براهین اثبات خداوند از جمله برهان نظم ندارد؛ زیرا این برهان، وجود آفریدگار برای عالم را اثبات می کند، خواه آن آفریدگار خیرخواه باشد یا بدخواه. مسألهی شرور فقط با صفات آفریدگار مرتبط میشود و با اثبات اصل وجود آفریدگار ربطی ندارد.[21]
از این گذشته، شرور عالم یا شروری هستند که در طبیعت رخ میدهند؛ مانند: سیل، زلزله و طوفان؛ یا شروری هستند که حاصل بدکاری انسانها هستند؛ مانند: ظلم، تجاوز و کشتار بیگناهان.
درباره خیر و شر طبیعت باید فکر جامع داشت و مجموعه پیوسته را یکباره و از دیده عقل و خرد مطالعه کرد نه با نگرشی جزئی و دیده عاطفی.چه بسا داوریهای تفکیکی و عاطفی، عادلانهترین و اخلاقیترین کارها را بد تلقی کند. بر این اساس برخی حوادث ویرانگر طبیعت از دیدگاه جزءنگر، شر و ناگوار است؛ ولی مطالعهی مجموعهی حوادث طبیعت چه بسا کاشف از این نکته باشد که این شر و ناگواری، معلول یک رشته خیرهای بیشمار قبلی بوده و یا سرچشمه پدید آمدن خیرهای فراوانی است که زندگی انسانهای بیشماری را تأمین میکند؛ این شر قلیل در برابر آن خیر کثیر، شر محسوب نمیشود.[22]
ممکن است گفته شود: اگر خدا خیر خواه است چرا جهان را عاری از شرور نیافرید؟ پاسخ آن است که جهان ماده آمیخته با استعداد و حرکت و شدنها است و فرض جهان مادی بدون این ویژگیها ،فرضی محال و خواستن چنین جهانی بسان خواستن مثلثی است که فاقد سه زاویه باشد؛ زیرا فرض جهانی که در آن مرض، مرگ و میر، جدال و دشمنی نباشد، فرض جهانی مجرد از ماده است که خداوند آن را در مرتبهی خود آفریده است و ما در آن بحثی نداریم.بحث ما مربوط به عالم ماده است که در آن، توان و شدن، آن هم به صورت پیوسته، جزء جدا نشدنی آن است که حذف آن، ملازم با حذف خود جهان مادی است.[23]
قسمتی از شرور، ناشی از کارهای نابجای انسان است که با قدرت و اختیار او انجام میپذیرد. از آنجا که بسیاری از کمالات والای انسانی به واسطهی وجود قدرت و اختیار در انسان، تحقق پیدا میکند، از دیدگاه عقلی صحیح نیست خداوند به خاطر وجود شر قلیل، این خیر کثیر را رها و اختیار را از بشر سلب کند.
ممکن است اشکال شود چرا خدا اختیار بشر را کنترل شده نیافرید؟ یا بشر را جوری نیافرید که از سوء اختیار دیگران صدمه نبیند؟ پاسخ آن است که چنین تصویری از آزادی، به معنای نفی و انکار آن است؛ زیرا اختیار به معنای توان گزینش یکی از دو سوی خیر و شر است؛ اگر انسان فقط قادر بر انتخاب خیر باشد، دیگر آزادی ندارد. پیشنهاد این که آفرینش انسان چنان باشد که هنگام قصد شر، موفق به انجام آن نشود نیز غیر منطقی است؛ زیرا لازمه آن یا این است که زندگی انسان معجزهآسا باشد[24] که این خود، نفی جهان طبیعت است و یا این است که در انسان مهاجم چنین اراده ای رخ ندهد، زیرا وقتی بداند تیر او به سنگ اصابت میکند نه به انسان، هرگز در او چنین انگیزهای ایجاد نمیشود و این در حقیقت، نفی آزادی بشر است.[25]البته در برابر این واقعیت، عدل الهی ایجاب میکند که گرفتاری بیگناهان را از طریق پاداشهای اخروی یا تخفیف در احکام، جبران سازد که این بحث در کتب کلام اسلامی به تفصیل بررسی شده است.[26]
نویسنده بر پاسخ الهیون از مسأله شرور به اینکه شرور عدمی هستند اشکال میکند که این گفته با آن چه در کتب آسمانی آمده در تنافی است؛ زیرا در کتب آسمانی شرور واقعی دانسته شده است.
قبل از هر چیز تذکر این نکته بجاست که ریشه طرح مساله «عدمی بودن شر» از سوی فیلسوفان، برای مقابله با اندیشه ثنویه بوده است که قایل به وجود استقلالی خیر و شر بودهاند.افلاطون و دیگر فیلسوفان همفکر او پدیده شر را فاقد یک وجود استقلالی دانستند.در فلسفه اسلامی اندیشه عدمی بودن شر دنبال شد و دامنه آن به مساله عدالت الهی و بررسی رابطه شرور با عدل الهی کشیده شد. از نگاه متفکران اسلامی هر چه بر آن شر اطلاق میشود یا مانند: نادانی، نابینایی، مرگ و ... است که در حقیقت همان نیستیهای ناظر به هستیها است (مثلا «نابینایی» که همان «نبود بینایی» در شخصی است که قابلیت دارا بودن بینایی را دارد) و یا مانند حیوان درنده و زلزله و ... است که دارای دو جهت میباشند؛ یک جهت، اصل وجود آنهاست که با در نظر گرفتن جایگاه و نقش هر یک در جهان آفرینش، شر نیستند و جهت دیگر، تنافی آنها با منافع دیگران است که در این صورت، تضاد میان دو امر وجودی است که یکی مانع از تحقق یافتن دیگری است (مثلا زلزله مانع از ادامهیابی حیات انسان و به عبارت دیگر مستلزم «نیست شدن» منافع او است). نتیجه اینکه، اگر گفته میشود شرور اموری عدمی هستند به این معنا نیست که واقعیتی به نام کوری، مرگ، حیوان درنده، زلزله و ... وجود ندارد بلکه سخن در تفسیر حقیقت آنها و منشا اصلی آثار کوری، مرگ و ... است. همانطور که بیان شد شرور در حقیقت، جنبههای عدمی در واقعیاتی هستند که یا برخی از جنبه های وجودی را ندارند و یا مانع از تحقق جنبههای وجودی دیگران شدهاند.[27].
[19] . مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص111-110. [20] . جان هیک؛ فلسفه دین، ص97. [21] . مدخل مسائل جدید علم کلام، ص 129-128 و تبیین براهین اثبات خدا ص 254-253 و براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، ص 304. [22] . فلسفه دین (جان هیک)، ص130- 129. [23] . فلسفه دین (جان هیک)، ص114- 111 و مدخل مسائل جدید علم کلام، ص131- 130. [24] . زیرا حقیقت اعجاز، خرق قوانین طبیعت است [25] . فلسفه دین (جان هیک)، ص104-99 و مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص139-136. [26] . فلسفه دین (جان هیک)، ص104-103 و مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص124-123. [27] . مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص143- 142 (با دخل و تصرف).
??