علمِ مبتنی بر عقل تنها میتواند دین را مطالعه کند و دینِ مبتنی بر احساس، باید حقایق علمی را قبول کند. عدهّای که اعتقادهای مذهبیدارند آن را از اطلاّعات علمی خویش کاملاً جدانگه میدارند و میان آن ها ربطی نمیبینند. آن ها حس میکنند که در دو دنیای مختلف زندگیمیکنند. به قول سیگره (E. Segre ؛ فیزیک دان آمریکایی و برنده جایزه نوبل): «من این دو را جدانگه میدارم. برخی از دانشمندان، خیلی مذهبیبودهاند (مثل فارادی و کوشی)، برخی، لاادریگرا بودهاند و عدّهای نیز، لامذهب بودهاند. این نشان می دهد که توان علمی ربطی به اعتقاد مذهبی ندارد». (2)به قول پل دیویس (P. Davies ؛ فیزیک دان انگلیسی): «بسیاری از کسانی که به امور علمی میپردازند، مذهبی نیز هستند. پس از چاپکتاب خدا و فیزیک جدید، کشف کردم که بسیاری از همکارانِ علمیِ من به یک مذهب رسمی پایبند هستند و از این مسئله حیرت کردم. غالباً، آن ها این دو جنبه زندگی را جدا از هم نگه میدارند، چنان که گویی درشش روز هفته، علم حاکم است و در روزهای یکشنبه، دین متجلی میشود. عدهای هم میکوشند تا در زندگی خود، علم و دین را باهم سازگار کنند». (3)ب.عدّهای دیگر معتقدند که علم و دین با حوزهها یا سطوح مختلف و مکمّل سروکار دارند. این حوزههای مکمّل، باید با هم جهانبینی منسجمی پدید آورند. به قول وَیْسکوف (Weisskopf ؛ فیزیک دانآمریکایی): «یک مکمّلیت بوری (یعنی مکمّلیت از نوعی که Bohrمیگفت) میان علم و دین وجود دارد». (4)دین تصویری منسجم از جهان به ما میدهد، ولی در عین حال، پرسش هایی میکند که ورای علم است، و در این حوزه، امکان تفاعلیسودمند میان این دو وجود دارد. اینها هر یک حوزهای ویژه خود و زبان مخصوص خود را دارند و سؤال های مختلفی را طرح میکنند. علممیپرسد: چه؟ و چگونه؟ و دین میپرسد: چرا؟ به قول ایان باربور (IanBarbour ؛ استاد دین شناسی کالج کارلتون آمریکا): «علم پرسش های مشخّصی درباره پدیدههای طبیعی میکند و نباید از آن انتظاراتی داشته باشیم که هدف علم نبوده است. مانند: فراهم کردن جهانبینی کلّی، فلسفه زندگی، یا معیارهای اخلاقی». (5)به قول شالو (A. Schawlow ؛ فیزیک دان آمریکایی و برنده جایزه نوبل):«پرسش از مبدأ، باید به دقت هرچه بیشتر، تا حدّی که علایق و تواناییدانشمندان اجازه میدهد، دنبال شوند. امّا جواب ها هرگز نهایی نیست و برای پاسخ به پرسش های عمیق تر، سرانجام باید به دین مراجعه کرد». (6)او همچنین میگوید: «به نظر من، وقتی با عجایب حیات و جهان روبرو میشویم، به جز سؤال از چگونگی، باید از چرایی نیز بپرسیم زیرا تنها دین پاسخگوی آن هاست... . من در جهان و در زندگی خودم، بهخدا نیاز دارم».(7)در این دیدگاه، علم و دین زوجی مرتبط پدید میآورند که در آن، خداوند عامل وحدت بخش است. هر پدیده طبیعی، و تبیینی از آن، حاکی از وجود خداست و پژوهش علمی اولین عبادت است. به قول آرتور شالو: «بسترِ دین، زمینه خوبی برای کارهای علمی است... پس، پژوهش علمی یک عمل عبادی است؛ زیرا، بسیاری از شگفتی های خلقت الهی را آشکار میسازد». (8)پیگیری یکی از آن ها، مانع پیروی از دیگری نیست؛ و تمرکز بر هر دو، سودمندتر از تمرکز بر یکی از آن هاست. به قول تاونز (Townes ؛ فیزیک دان آمریکایی و برنده جایزه نوبل): «من دین و علم را دو نگرش ــنسبتاً متفاوت ــ به مسئلهای واحد میبینم یعنی، شناخت از خود وجهان. در حوزه دین، باید شناخت از هدف جهان را نیز افزود. امابه نظراین هدف را در حوزه علم نیز میتوان طرح کرد. پس، به عقیده من، هدف علم و دین یکی است یعنی، شناخت از خود و جهان. پس هر دو، باید با گذشت زمان به هم نزدیک شوند». (9)به قول پاکینگ هورن (Polkinghorn؛ فیزیک دان انگلیسی): «علم بدوندین، ناقص است و نمیتواند به عمیقترین لایههای فهم دست بیابد. یعنی، بصیرت شگفتی که علم از آثار فهم پذیر جهان به ما میدهد، خواستار تبیینی عمیقتر از آن است که خود به دست میدهد. دین، همچنان که ادعای خود را که جهان مخلوق خداست حفظ میکند، باید بافروتنی کافی از علم بیاموزد که جهان عملا" چگونه است». (10)دین مبنایی متافیزیکی برای علم فراهم میآورد و علم میتواند دین را از خرافات رهایی بخشد.مارگِنو (Margenau؛ فیزیک دان آمریکایی) میگوید: «علم به دین نیاز دارد تا منشأ و موفقیت هایش را توجیه کند. هنگامی که در سال 1932، در مؤسسه مطالعات پیشرفته در پرینستونتحقیق میکردم، این دیدگاه را با انیشتین مطرح کردم و تعبیر او را به یاددارم: کشف قانونی بنیادی و تأیید شده از طبیعت، الهامی ازخداست». (11)به قول مات (Mott؛ فیزیک دان انگلیسی): «علم میتواند دین را ازباورهای خرافی رهایی بخشد و برداشت درستتری از خدا به ما بدهد. در عینحال، من فکر نمیکنم که علم بتواند به همه پرسش ها پاسخ دهد». (12)دین و علم دو راه متفاوت، برای رسیدن به یک حقیقتاند. علم کهتجربه اخیر انسانی است، بهتدریج و از راههایی متفاوت، به هماننتایجی میرسد که پیش از آن، دین به آن ها رسیده بود. این دو، درحالیکه از لحاظ روش و تعبیر کاملاً متفاوتاند، میتوانند بر یکدیگراثر مثبت بگذارند. |